به گمان بنده، سبک زندگی چیزی نیست جز تکرار رفتارهایی مشخص در بازه های زمانی مشخص (روزانه، هفتگی، ماهانه یا سالانه). مثلا اگر کسی هر 15 سال یکبار کار مشخصی را انجام داده، نمی توان آن کار را بخشی از سبک زندگی او دانست. یا اینکه مثلا اگر من در طی این 35 سال زندگی، فقط یک بار تجربه ی سفر به خارج از کشور را داشته ام، دیگر نمیتوانم ادعا کنم که رفتن به سفر خارجه بخشی از سبک زندگی من است. اما اگر همین سفر خارجه هر ماه یا هر سال انجام شود، آنگاه این رفتار را می توان بخشی از سبک زندگی من پنداشت. در واقع سبک زندگی یعنی همان عاداتی که در روزمرگی های خود انجام می دهیم و تکرارشان می کنیم:
من هر روز یک لیوان شیر می خورم.
من صبح ها قبل از خروج از خانه، 5 دقیقه دوش آب سرد می گیرم.
من هر هفته به کوهنوردی می روم.
من هر ماه خریدهای کلیِ خانه ام را از هایپراستار نزدیک خانه ام انجام می دهم.
...
شاید وقتی به واژه تکرار می رسیم ذهنیت مان نسبت به آن منفی باشد از آن جهت که تکرار را همپای یکنواختی و خالی بودن از تجربه های جدید قلمداد می کنیم. اما گذشته از این بارِ منفی، باید گفت که با تکرار کردن است که انسان می آموزد و مهارتی را به دست می آورد. با تکرار است که انسان رفتارهای نو را در خود نهادینه می کند و این رفتارها بخش مهمی از فعالیت های روزمره او می شود.
برای تغییر رفتار، و ایجاد سبک نویی از زندگی، باید به دنبال ترفندهایی ساده و جذاب گشت و در طول روز و در شرایط گوناگون به تکرار و تمرین شان پرداخت. بنابراین در ادامه ی این سلسله نوشتارهای شخصی، بنا دارم که از رفتارهایی بنویسم که در این دوره توسعه فردی تمرین و تکرارشان می کنم و توضیحاتی پیرامون شان خواهم داد.