کتاب «کافه اروپا» نوشته اسلاونکا دراکولیچ رو بعد از معرفی محمدرضا شعبانعلی خوندم.
این کتاب حال و هوای اروپای شرقیِ بعد از شکست کمونیست رو به تصویر میکشه و با مثالهای جالبی،
در مورد تفاوتهای شیوه زندگی، فرهنگ مردم، قوانین، عملکرد سیاستمداران در اروپای شرقی و غربی صحبت میکنه.
موضوع کتاب کافه اروپا، نقد سیاستهای کمونیستی و چپگرایانه است.
قسمت ابتدایی کتاب کافه اروپا:
در ابتدای کتاب، دراکولیچ توضیح میده که در شهرهای اروپای شرقی تعداد فروشگاهها، کافهها، رستورانها و مغازههای با اسامی غربی به شکل قارچگونهای رشد کرده و در ادامه توضیح میده:
«در ظاهر، این حرکت مردم صرفا حیلهای به نظر میرسد برای جلب مشتری. اما این موضوع معنای عمیقتری دارد و نشان میدهد مردم در این کشورها دلشان میخواهد چه شکلی باشند.
این روزها، در سرتاسر اروپای شرقی، انقلاب، دیگر به معنی ترویج دموکراسی یا دستیابی به اقتصاد بازار آزاد نیست، این اتفاقها افتادهاند. امروز انقلاب را می توان در چیزهای کوچک روزمره پیدا کرد، در صداها، قيافهها، و تصاویر.
اسامی خارجی، اشکال موجز درخشانی هستند برای رساندن پیام این انقلاب. این اسامی حسرتی را هم برملا میسازند: عطشی برای تعلق پیدا کردن به یک تصور پیش ساخته از اروپای غربی.
اگر از کودکی که سوار یک دسته جارو شده بپرسید چه میکند؟ میگوید: اسبسواری! و هنوز هیچکس به این اروپای شرقی شیرخوار نگفته است که یک تکه چوب، اسب نیست.»
مطالعه این کتاب را از دست ندهید.
#کتاب_کافه_اروپا
نویسنده: #اسلاونکا_دراکولیچ
نشر: #نشر_گمان
مترجم: #نازنین_دیهیمی