«اولش خون بود ...». داستان «خونخورده» با یه جنازه وسط خیابون شروع میشه و از همون اول، تکلیف رو روشن میکنه که قراره با یه داستان پرحادثه مواجه شیم!
کاراکتر ابتدایی قصه، یه جوان دانشجویه که با قرآنخوندن برای مردهها ارتزاق میکنه و چند وقتیه که باید هر شنبه تو بهشت زهرا سر قبر پنج تا برادر قرآن بخونه.
فصلهای بعدی «خونخورده»، زندگی و چگونگی مرگ هر یک از این برادرها رو روایت میکنه، برادرهایی که هر کدوم دنیای خودشون رو دارن، یکی تو جبهه است، یکی دنبال زیرخاکیه، یکی عاشقپیشه است و ... . از دزدی در کلیسا تا جنگ در خرمشهر .
در واقع در «خونخورده»، هر گور یه داستانی داره و هر داستان گوشهای از تاریخ رو روایت میکنه.
به همین خاطر با یک کتاب چندژانره طرفیم، هم درامه، هم تاریخیه، هم جنایی_معماییه، هم جنگیه که انصافا مهدی یزدانی خرم از پس روایت همهی اینها استادانه براومده.
(هرچند فصلهای آخر به قوت فصلهای قبلشون نیستن)
وسط این همه ماجرا به صورت موازی با دو تا روح هم سر و کار داریم که داستانهای خودشون رو دارن و فضای کتاب رو یه مقدار سورئال کردن.
یکی از این روحها در جنگهای صلیبی در لشگر صلاحالدین ایوبی در برابر مسیحیان و یهودیان جنگیده و قصهی این روح، ما رو میبره به چند قرن قبل.
نکته جالب اینه که تقابل و تعامل ویژهای بین مسلمانها و مسیحیها در کتاب وجود داره و قصههاشون به هم گره خورده.
با خوندن کتاب «خونخورده» به احتمال زیاد علاقمند میشید که که کتابهای دیگه مهدی یزدانی خرم رو هم بخونید.
#خون_خورده
#مهدی_یزدانی_خرم
#امین_زمانی