لورا ریس در کتاب «چکش بصری» در مورد اهمیت جنبهی بصری برند تاکید میکند و برندهای مختلفی را مثال میزند که با تکیه بر جنبهی بصری، به موفقیتهای چشمگیری دست یافتهاند. همچنین از برندهایی میگوید که به خاظر استفادهی نادرست از عنصر تصویر، شسکت خوردهاند و از یادها رفتهاند.
لورا ریس در کتاب چکش بصری، محتوای پیام بازاریابی را به عنوان میخی معرفی میکند که برای جا افتادن در ذهن مخاطب، به یک چکش نیاز دارد. این چکش، همان جنبه بصری برند است.
به عقیده ریس: (متنها برگرفته از کتاب چکش بصری است)
یک نویسنده هر اندازه که مهارت داشته باشد، هر اندازه که نوشتهاش شسته رفته باشد، باز هم به کمک واژهها نمیتواند تاثیر احساسی یک عکس ساده را منتقل کند.
نه این که اهمیت واژهها کم باشد، واژهها مهم هستند، اما بدون کمک نیروی پیشبرندهی تصاویر، به سختی به ذهن مخاطب راه پیدا میکنند.
یک عنصر تصویری، تاثیر بیشتری نسبت به گفتار دارد.
با این حال، به رغم قدرت چکش، میخ از اهمیت بیشتری برخوردار است. در نهایت این میخ است که هدف کمپین بازاریابی است. چکش، تنها ابزاری است برای تسهیل ورود میخ.
هدف برنامه بازاریابی «مالکیت واژهای است که در ذهن دارید».
چکش بصری تاثیری احساسی بر نیمهی راست ذهن مصرفکننده میگذارد که نیمه چپ را تشویق میکند این تصاویر را به گفتار، تبدیل و سپس آنها را ذخیره کند.
مطالعهی کتاب چکش بصری به کپیرایترها، طراحان، صاحبان کسب و کار و افرادی که به حوزه تبلیغات علاقمندند، به شدت توصیه میشود نقطه!
ترجیحا ترجمه انتشارات سیته را تهیه کنید.
امین زمانی