این روزها، جملاتی مثل
«هر کس در انتخابات شرکت نکند، مسلمان نیست»،
«کسانی که مردم را به عدم شرکت در انتخابات دعوت میکنند، کافرند»
را زیاد میشنویم. گزارههایی که احتمالا با یک خنده تلخ از کنارشان میگذریم، اما تاثیرات مخربی بر قانونگریز و دینگریز کردن مردم خواهند داشت.
اما این نوع جملات ٢ نوع تالیفاسدِ (پیامد ناپسند) اساسی میتوانند برای جامعه داشته باشند، که سعی میکنم با ذکر دو مثال توضیحشان بدهم.
مثال اول، تالیفاسد اول:
مجلس سنای آمریکا در سال ۱۹۱۹ توليد، فروش و واردات و صادرات نوشیدنیهای الکلی به منظور آشامیدن را ممنوع کرد و براساس آن، متخلفان به پرداخت صد تا هزار دلار جریمه یا ۳۰ روز تا یک سال زندان محکوم میشدند.
جدا از این که، قیمت این محصولات چند برابر و ثروت عظیمی نصیب قاچاقچیان شد، این قانون، عرضه الکل را به سومین صنعت سودآور آمریکا تبدیل کرد!
اما نکته بد ماجرا، اینها نبود. بدترین پیامد این داستان، شکستن قبح قانونشکنی بود.
میلیونها آدم، به خودشان که آمدند، خود را در حال قانونشکنی دیدند! وقتی ميليونها نفر، یک قانون را نقض میکنند، این تفکر حاکم میشود که:
قانون شکستنی است
میشود هر قانونی را شکست
شکستن قانون آن قدرها هم کار ناپسندی نیست
گزارههای بالا نیز از جنس همان قانون مجلس سنا هستند، گزارههایی که میلیونها نفر را در شرایط قانونشکنی (و بدتر از آن بیدینی) قرار میدهند و در نهایت، چه پیامدی میتوانند برای جامعه داشته باشند؟
«برای مردمی که مخاطب این گزارهها قرار میگیرند، قانون بیارزش میشود و شکستن آن، آسان!»
مثال دوم، تالیفاسد دوم:
محمد کاظم کاظمی در کتاب «روزنه» توضیح میدهد که
«معنای واژگان خیلی سریعتر و آشکارتر از قواعد دستور زبان تغییر میکند، به گونهای که گاهی با یک تحول سیاسی و اجتماعی، واژههای بسیاری تغییر معنا میدهند و یا حوزه کاربردشان عوض میشود.»
و واژه «مبتذل» را مثال میزند که قبل از انقلاب، در معنای «پیشپا افتاده» استفاده میشده، اما اکنون در معنای «ضداخلاقی» به کار میرود.
همچنین بیان میکند که ممکن است کلمهای آن قدر در زبان تکرار شود که کمکم خاصیت القایی خود را از دست دهد. برای مثال، واژهی «عشق»، در اثر تکرار بیش از حد، بار معنایی خود را از دست داده و با آن که مثلا از کلمه «دوست داشتن» بار عاطفی بیشتری دارد، تاثیرگذاری حسی آن، کمتر شده است. (در برخی موارد)
در مورد گزارههای بالا نیز، همین جریان، حاکم است. وقتی در هر موقعیتی از واژهها و تعبیرهای این چنینی به کرات استفاده میشود، بار معنایی و خاصیت خود را از دست میدهند، عباراتی که قرار است قدرت بازدارندگی داشته باشند، اما اکنون به مفاهیمی دم دستی تبدیل شدهاند.