ویرگول
ورودثبت نام
امیرحسین خان احمدی | AmirHosein KhanAhmadi
امیرحسین خان احمدی | AmirHosein KhanAhmadi
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

استخدام بزرگ‌ترین خیانتی‌ است که شما به خودتان می‌کنید.

چند وقت پیش بخش‌هایی از سخنرانی آقای دکتر سورنا ستاری در اختتامیه مسابقه ره‌نشان منتشر شد که ایشان استخدام را بزرگ‌ترین خیانتی می‌دانستند که یک فرد می‌تواند به خودش بکند.

در پاسخ‌های ابتدایی برخی می‌گویند حالا که تو خودت کارمندی، ما را از کامندی منع می‌کنی یا مدیر جایی هستید که همه همکارانتان کارمند‌های دولتی هستند، چه طور راضی شدید که چنین خیانتی در حق خود بکنند؟

در بین این پاسخ‌های ابتدایی فقط یک پاسخ در ذیل پست مربوط به این صحبت‌ها به نظرم با مزه آمد که اینجا منتشر می‌کنم.

من اعتقادی به توصیه آقای ستاری ندارم. برای همین در ادامه چند دلیل که فکر می‌‌کنم در مخالفت صحبت‌های ایشان مهم است را می‌آورم:

اول

عبارت «استخدام بزرگترین خیانت شما به خودتان است» حتی اگر درست هم باشد، نسخه قابل تعمیم به همه نیست. استعداد‌ها و مهارت‌های افراد متفاوت است. هم‌چنین موقعیت‌هایی هم که در آن قرار می‌گیرند متفاوت است. چه طور می‌شود چنین مطمئن نسخه داد.

من از نزدیک جامعه روستایی را دیده‌ام و سال‌ها با آن‌ها حشر و نشر داشته‌ام. در برخی از مناطق محروم، به استخدام دولت درآمدن برای بسیاری یک نقطه مطلوب است. حقوق منظم دولتی، استفاده از مزایای کار در مناطق دور افتاده، آرامش نسبی و کار در محل تولد و نزدیکی به اقوام همگی مزایایی است که استخدام دولتی در شهر های کوچک و روستا‌ها برای افراد به وجود می‌آورد.

خب مسلم است که نمی‌توانیم بگوییم در مناطق روستایی و شهرهای دورافتاده «اگر این افراد به جای استخدام دولتی، کارآفرین می‌شدند و کسب و کار خودشان را راه می‌انداختند، حتما و حتما موفق تر بودند.»

چون نه لزوما همگی‌شان استعداد کارآفرینی دارند و نه موقعیت و امکانات در اختیارشان اجازه می‌دهد. به علاوه اینکه کارآفرینی اساسا سخت‌تر از آن است که بتوانید به همه توصیه کنید و نسخه کارآفرینی و نوآوری برایشان بپیچید.

جمع‌بندی ام را این طور می‌گویم که: اگر چشمتان به یک اینفوگرافی افتاد که کارآفرینان موفق دنیا از ساعت ۴ صبح تا ۶ صبح از خواب بیدار می‌شوند، پس قانون موفقیت سحر‌خیزی است. بدانید که صدها و صدها نفر دیگر هم همین ساعت‌ها یا زود‌تر بیدار شدند و کار کردند و سختی کشیدند. در نهایت هم با معیارهای ذهنی ما اسمشان آدم موفق نیست!

دوم

ممکن است بگویید این صحبت‌ها در خصوص استخدام دولتی گفته شده و نه استخدام در شرکت‌های خصوصی و یا فناورانه و نوآور.

شرکت‌های خصوصی یا خصولتی پر سابقه، تفاوت چندانی با دولتی‌ها ندارند. در آنجا هم همان تفکرات دولتی که تصور می‌کنید وجود دارد.

اما برای چنین نسخه عمومی ای که دکتر ستاری پیچیده‌اند یک مثال نقض کفایت می‌کند تا بگوییم جمله «بزرگترین خیانتی که به خودتان می‌کنید، استخدام شدن است» اشتباه است.

بخش قابل توجهی از صنعت کشور ما را کارگاه‌های کوچک و متوسط شکل داده اند. مجموعه‌های صنعتی که بی ۱۰ تا ۱۰۰ نفر نیروی کار دارند و در زمینه‌های مختلف کار می‌کنند و اکنون با بی مهری ها و بی لیاقتی‌های مسئولان روز به روز دستشان تنگ تر و روزگارشان بد تر می شود.

خوب است سری به این کارگاه ها بزنید و با برخی از کارآفرینان و موسسان آن‌ها صحبت کنید. مهندسان بسیاری را می‌بینید که حالا در دهه ۵۰ زندگی‌شان هستند و بیشترشان روزگاری در صنایع دولتی اعم از دفاعی، نفت و گاز، برق و ... مشغول بوده‌اند.

پس از مدتی که تجربه کافی را در صنعت به دست آوردند و زنجیره ارزش و نقاط خالی آن را شناختند، از دولت جدا شدند و از کارگاه‌های کوچک خود شروع کردند و امروز چندین نیروی انسانی و سهمی از تولید دارند.

بی تعارف بگویم، من کارآفرینانی که پس از مدتی کار صنعتی در صنابع بزرگ کشور، از آن جدا شدند و خودشان با تجربه و شناخت کافی اقدام به راه‌اندازی کسب و کار کرده اند، به مراتب بیش از کارآفرینان ساخته و پرداخته معاونت علمی و آقای دکتر ستاری دوست می‌دارم، اعتماد دارم و فکر می‌کنم اثر بخشی بیشتری دارند.

سوم

حالا استخدام بشویم یا نشویم؟‌

هیچ نسخه عمومی وجود ندارد. اما باید به دنبال فضایی بود که خلاقیت انسان در آن نمیرد. من اگر بخوام از منظر خودم به مسئله نگاه کنم، کارآفرینی کاری نیست که آدم ها بخواهند در دهه سوم زندگی‌شان و وقتی ۲۳-۲۴ ساله هستند انجام دهند.

کارآفرینی چیزی برای سال‌های بین ۳۵ تا ۴۵ است. این را می‌توان با مطالعه تحقیقات جهانی اثبات کرد. متاسفانه اکوسیستم استارتاپی ما آدم‌ها را زود به این ورطه انداخت و کاری کرد که از دوران کارشناسی همه می خواهند استارتاپ بزنند و چنین استارتاپ‌هایی مسلما در چنان شتابدهنده‌هایی جای می‌گیرند و کذا و کذا.

برای فهم بهتر مطلب اشاره‌ای یک یک تحقیق داخلی می‌‌کنم که برای تز کارشناسی ارشد انجام گرفته است.

اتفاقاتی که در توییت های بالا می خوانید در مدل آقای ستاری به وجود نمی آید. دقیقا در جای دیگری که ایشان خیلی با آن مخالف‌اند وجود دارد.

از طرف دیگر همین شرکت‌های فناور و نوآور همه‌شان نیازمند نیروی انسانی با مهارت های نرم و سخت هستند. کسانی که لزوما نمی‌‌خواهند بعدا کارآفرینی شوند، اما از کار کردن در یک مجموعه پویا که به خلاقیتشان احترام می‌گذارد لذت می‌برند.

آدم‌هایی را می‌خواهند که روز به روز در کار خود پیشرفت کنند و با علاقه آن را دنبال کنند و از طرف دیگر کسانی همواره ایده «بلند شید برید استارتاپ خودتان را راه بیندازید» در مغز آن‌ها فرو نکند. چرا که اولا این نسخه برای همه نیست. ثانیا همین حالا این آدم‌ها دارند برای ماندن و نماندن در این کشور با خودشان کلنجار می‌روند. کسی چیز جدیدی به آن اضافه نکند بهتر است!

آخر

گفتن اینکه بزرگترین خیانت انسان به خودش استخدام است از زبان کسانی که نه تنها همین الان استخدامند بلکه هیچ تجربه کارآفرینی هم ندارند، خیلی دقیق و مورد پذیرش نیست. نسخه های عمومی و کلی هم که مضاف بر این می‌شود و از اعتبار آن می‌کاهد.

من می‌گویم اگر می‌خواهید بعدا هم کارآفرین باشید، حتما و حتما مدتی را استخدام شوید و کارمندی کنید. فقط مراقب خلاقیتتان باشید.


امیرحسین خان احمدی

سنباد

استخداماستارتاپستاریخیانتاکوسیستم
مدتیست استراتژی، فناوری و بانک‌داری را تجربه می‌کنم. بخشی از نوشته‌هایم در ویرگول به دلیل مدیریت سازمان، نوآوری و تجربه کارآفرینی است و بخش دیگر از دانش گذشته‌ام در باب رسانه‌.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید