امیر نیکنام
امیر نیکنام
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

خداحافظ 98 لعنتی، سلام 99 لعنتی!

خداحافظ 98 لعنتی!
خداحافظ 98 لعنتی!

در روزهای اولیه سال 1398، زمانی که حال به نسبت خوشی داشتم و احساس می‌کردم شاید مبدا زمانی سال 98 زمان مناسبی باشه برای اینکه «امید» ببندم به اینکه امسال سال بهتری باشه یه پست توی پیج اینستاگرامم منتشر کردم و در اون از این نوشتم که ما ناخودآگاه مبداهای زمانی رو گرامی می‌داریم و این مبداهای زمانی (مثل سال جدید) رو نقطه شروعی می‌ذاریم برای خوشبینی به آینده و امید به اینکه بدی‌ها و تاریکی‌ها از زندگیمون برن بیرون. تو کپشن این پست از سال 98 خواهش کردم سال بهتری باشه ولی خب متاسفانه چرخ و روزگار گوشش به این حرف‌ها بدهکار نیست. البته اشتباه نکنید، این پست در باب ناامیدی نیست!

همون پست کذایی!
همون پست کذایی!

در جواب اینکه چه تجربیات ارزشمندی در سال 98 کسب کردم که میخوام با خودم به سال جدید بیارم:

در ستایش غنیمت شمردن دم

همین اتفاقات آخر سال و بروز و شیوع ویروس کرونا که حقیقتا تمدن بشری رو به چالش کشیده، بزرگترین پدیده سال بودن که به عینه بهمون نشون دادن که قدر «دم» رو باید دونست. مسلما الان اکثرمون دلتنگ همون لحظات ساده بیرون رفتن‌های عصر بعد سر کار تو کافه یا رستوران، دورهمی‌ها و بازی‌های آخر هفته، دید و بازدید سال نو که مونده بودیم باید دوبار ماچ کنیم یا سه بارو ... هستیم. شاید سه ماه پیش هیچکس تصور چنین حال و روزی رو نمی‌کرد. کی می‌دونه سه ماه دیگه کجا هستیم و در چه شرایطی به سر می‌بریم؟

خودت رو برای بدترین سناریوهای ممکن آماده کن

شش ماه اول سال آرامشی بود برای شش ماه دوم طوفانی سال 98. بالا رفتن قیمت بنزین، اعتراضات سراسری بنزین در کل کشور که به «اعتراضات بنزینی» معروف شد، قطعی یک هفته‌ای اینترنت در تهران و چند هفته‌ای در خیلی از شهرستان‌ها، کشتار معترضان، ماهشهر، ترور قاسم سلیمانی،کشته شدن مردم کرمان در مراسم تشییع، بمباران پایگاه آمریکا در عراق توسط ایران، هواپیمای اوکراینی (همین که دارم می‌نویسم نفسم بند اومد، چه روزهایی از سر گذروندیم)، سرکوب مردم تو خیابون‌ها و حالا ویروس کرونا و در آخر سکته مغزی و فوت پدرم در آخرین روزهای سال...

شما روز اول که خبر سقوط هواپیمای اوکراینی منتشر شد و بعد از بین چمدون‌های مسافران پرچم یا حسین می‌کشیدن بیرون و تو خیابون‌ها شیرینی انتقام از آمریکا پخش می‌کردن و سردار حاجی‌زاده خنده بر لب شرح عملیات می‌داد، فکر می‌کردید هواپیما رو خود ایران ساقط کرده باشه؟! فکر می‌کردید نذارن خانواده‌های عزادار مراسم بگیرن؟ فکر می‌کردید اعلام ورود ویروس کرونا به ایران رو به دلایل منفعت‌طلبی سیاسی به تاخیر بندازن؟!

من فهمیدم اگر قرار هست در ایران زندگی کنم، باید خودم رو در شرایط مختلف برای بدترین سناریوهای ممکن آماده کنم.

اون چه که از کوله‌پشتی سنگین سال 98 خالی می‌کنم امیدواری بیهوده و انشاالله و ماشاالله هست چون سال 98 به من یاد داد که همیشه 2 ، 2 تا 4 تا می‌شه و وقتی شما شاگرد تنبل کلاس باشی و هیچ درسی نخونی و هیچ تلاشی نکنی،نمی‌تونی انتظار داشته باشی تو امتحانات آخر سال شاگرد اول بشی یا حتی اگه شاگرد اول بشی هم خودت تهش تو دلت می‌دونی که تقلب کردی و لیاقتش رو نداری.

شروع کن، شروع کن در این ستاره‌مردگی!

چیزی که می‌تونم تو اواخر این پست برای بقیه بگم اینه که سخت‌ترین مرحله هر کاری شروع کردن اون کار هست و در کل (اینو به تجربه میگم) شروع کردن بهتر از شروع نکردن و ایده‌آل‌گرایی هست. امیدوارم سال 99 برای شمایی که این متن رو می‌خونید سال شروع کردن اون چیزی باشه که مدت‌هاست دارید تو سرتون براش برنامه‌ریزی می‌کنید.

یه چیز دیگه هم بگم که هم من می‌دونم و هم شما: سال 98 و سال 99 و 1400 و ... مهم نیست و فرقی با همدیگه ندارن. قرار نیست خدا چون سال 98 به ما ایرانی‌ها سخت گذشته بگه خب سال 99 فقط خیر و برکت نازل می‌کنم. خوبی و بدی، خوشبختی و شوربختی، همه و همه از درون آدم میاد وگرنه 99 می‌تونه به اندازه 98 نحس و لعنتی باشه!

سال نو مبارک


من «امیر نیکنام» مشاور دیجیتال مارکتینگ انتشارات جنگل و مدیر محتوای استارتاپ یک‌پی هستم.

اینستاگرام من

لینکدین من

توییتر من


کوله‌پشتی۹۹نوروزتصمیم‌گیریسال نوکرونا
می خوانم و می نویسم، می نویسم، بخوانید...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید