ویرگول
ورودثبت نام
Amirreza
Amirreza
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

بیمار خاموش

بیمار خاموش
بیمار خاموش

تمومش کردم.

https://vrgl.ir/am3TM

یه شاهکار رو خوندم. باهاش کیف کردم. با لحظه لحظه خوندنش. عالی بود. فقط می تونم اینو بگم. زندگی کردم باهاش. برا منی که تازه اولای کتاب خوندنشه؛ تجربۀ لذت بخشی بود. از اون کتابایی بود که نمی شد زمینش گذاشت. یه نکته ی هوشمندانه به نظرم توش این بود که تعداد فصلا زیاد و هر صفحه میانگین 4 یا 5 صفحه بود. هر بار که میدید یه فصل رو تموم کردی یه حس دستاوردی بهت دست میداد و ترغیب می شدی بری جلو تر و جلوتر. البته که جذابیت داستان خیلی بالا بود و خب تاثیر داشته توی این کشش داشتن به خوندن.

از همه جالب تر پایانِ غیر منتظره اش بود. کاملا شوکه کننده بود. من که مات موندم. یعنی آخرای فصل 4 که دیگه معلوم میشه چی به چیه؛ گفتم What? What the hell is going on? واقعا متعجب میشی وقتی می خونیش. میگی مگه میشه. البته بعضی جاها برام گنگه. اصلا غافل گیر شدم. از بقیه خواننده های این کتاب هم شنیدم که خیلی غافل گیر شدن.قطعا از اون کتابایی که توصیه میشه. قبلا هم گفتم؛ جنایی و یه جورایی کارآگاهی طوره. دلهره آور و معما گونه. با یک پایان خیلی هنرمندانه.

کتاب

وقتی داشتم کتاب رو می خوندم همش با خودم فکر میکردم که قراره چه جوری تموم شه. شاید 4 یا 5 پایان متفاوت براش تصور کردم. حتی از غیر قابل پیش بینی ترین تصور من هم غیر قابل پیش بینی تر بود! یادمه فکر میکردم آخرش همون داستانی که واسه آلیسیا اتفاق افتاده
؛ برای تئو هم میوفته. دیگه گفتم حتما اینجوری تموم میشه. ولی خب، کلا نظام ذهنی منو بهم ریخت.

این کتاب رو از نمایشگاه کتاب گرفتم. از نشر سنگ. فک نمیکردم اونقدر جذاب باشه که توی 5 روز تمومش کنم. ولی خب بود! و میدونم هرکی بره سراغش براش جذاب هست.

بیمار خاموشکتابالکس مایکلیدیسنشر سنگ
در جست و جوی گم گشته ای به نام امیررضا... به اینجا هم سر بزن: http://twm.blogfa.com/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید