پبانیست رو بالاخره دیدم. کلمتای که برا توصیفش به ذهنم میاد؛ زیبا، دلنواز، دلخراش، اندوهگین، بی رحمانه، امیدوارانه.پیانیست اونقدر برای من لذت بخش بود که بعد از دیدنش سرچ کردم onlion piano و فقط سعی کردم حس کنم فشار دادن کلید و شنیدن صدا چه حسی داره. صداهایی که ریتمی نداشتن ولی منو مجذوب کردن. در حدی که روی گوشیم اپ آموزش پیانو ریختم و 5 نوت رو دست و پا شکسته یاد گرفتم. آخر تونستم این نوت ها رو بخونم و بزنم. تجربۀ لذت بخشی بود. با اینکه لمس کردن کلاویه های پیانو حس دیگه ای داره؛ ولی نواختن یک ملودی حس خوبی داره.
پیانیست با بازی آدرین برودی، آمیخته ای بود از هنر و جنگ. فیلمی که منو واقعا درگیر خودش کرد. داستان فیلم برگرفته از واقعیته، از زندگی نامۀ پیانیست لهستانی، ووادیسواف اشپیلمان. آدرین برودی سال 2002 با بازی توی این فیلم اسکار گرفت. سینمای جنگ سینمای مورد علاقه امه. نه اینکه از خونریزی خوشم بیاد. چون توی جنگ، همه چیز واقعیه. روحیۀ بی رحم و وحشی انسان ها رو می بینی. ظلم، فقر، قحطی، اشک... اینا حسای واقعی هستن که توی فیلم نمایش داده میشن. آدمایی که اونقدر بی رحم میشن که جنازه ها رو می سوزونند. قحطی و گرسنگی طوری بیداد میکنه که مردم غذای هم دیگه رو میدزدن و حتی غذایی که روی زمین میریزه رو می خورن! سینمای جنگ مثل تابلویی از وحشی گری های آدم هاست که فقط به ضرر قشر عادی جامعه تموم میشه.
داستان چند هفته بعد از حمله آلملن نازی به لهستان شروع میشه و روایت میکنه بلایی که آلملن ها بر سر یهودیا آوردن. اشپیلمان در رادیو لهستان پیانو می نواخته و نشون میده که از شهرت خاصی هم بر خوردار بوده. لحظه های احساسی زیادی توی فیلم هست. زیبا ترین قسمت فیلم برای من اون قسمتی بود که اشپیلمان توی یه خونه خرابه یه کنسرو پیدا کرد و می خواست بازش کنه که یه فرماندۀ المانی اونو پیدا کرد؛ و ازش خواست که پیانو بزنه. اول روی صندلی نشست و یکم با تردید به انگشتاش نگاه کرد. انگشتایی که از شدت گرسنگی بی جون بودن و به سختی خم می شدن. حالت های صورت اشپیلمان عالیه؛ فرمانده مبهوت نواختنش میشه و تصمیم میگیره براش غذا بیاره.
صحنه ی زیبای دیگه ای که توی فیلم نمایش داده میشه؛ اون قسمتی که فرماندۀ آلمانی براش غذا میاره. نون و مربا. اشپیلمان با هوس بسته رو باز میکنه و مربا رو با انگشتش برمیداره و با لذت میخوره. طوری که واقعا حس میکنی این آدم چند روزه غذا نخورده. واقعا مجذوب بازی زیبای آدرین میشی.
من از فیلم انتظار نواختن موسیقی بیشتری داشتم؛ ولی خب برام الان کاملا قابل درکه که با توجه به شرایط جنگی بودن فیلم امکان نواختن پیانو کمه. ولی باز هم در 2 سکانس می بینیم با اینکه اشپیلمان نمی تونه پیانو بزنه ولی دکمه های پیانو خیالیش رو فشار میده و ملودی رو توی ذهنش تصور میکنه. این سکانس ها برام علاقۀ واقعیش به نواختن پیانو رو نشون میده.
در کل فیلمیه که توصیه میشه به تماشا کردنش. همون طور که گفتم احساسات توی این فیلم موج میزنه و قدرت هنر و موسیقی توی بد ترین شرایط رو نشون میده.