روش SMART رو چند سال پیش باهاش آشنا شدم اما انگار زیاد جدیش نگرفته بودم.
الان که بعد چند سال هم از دانشگاه فارغ شدم و هم حسابی سرم شلوغه واقعا به یه برنامه ریزی قوی تر و اساسی تر نیاز داشتم تا بتونم به همه کارام به بهترین و با کیفیت ترین شکل ممکن برسم.
نکته جالب این روش اینه که اسمش که مخفف 5 کلمهاس به خوبی مفید بودن و زیرکانه بودن خود روش رو نشون میده. SMART یعنی :
S = Specific | M = Measurable | A = Attainable | R = Relevant | T = Time-based
برای من که چنتا کار میکنم اینکه کارهام مشخص باشه، قابل اندازه گیری باشه، قابل دسترسی باشه، مربوط به خودم و اهداف باشه و بتونم براش زمان و ددلاین مشخص کنم خیلی به برنامهریزی شخصی و رسیدن به اهدافم کمکم کرده.
این روش خیلی ساده میگه که برای هر هدف و کاری که میخوایین انجام بدین این 5تا کارو براش در نظر بگیرین، اگر اینارو داشت و توستین اهدافتون رو توش بگنجونین میتونین با سرعت و دقت بیشتری بهش برسین.
اما مثالی که میخوام بزنم یکی از کارهایی بود که خودم انجام دادم و تونستم با اون کار یه رشد شخصی فوقالعاده داشته باشم و راحت تر و سریع تر به اهدافم برسم:
هدف این بود(به صورت خلاصه) : برگزاری اولین دوره آموزشی سخنرانی و فن بیان در دانشگاه (هم برای خودم اولین بود هم برای دانشگاهمون)
اول از همه جدا از SMART بودن هدف، اعتماد به نفس و اون ارزشی که این کار برام داشت مهم بود. در واقع چرایی کار اولین چیزی بود که بهش فکر کردم و اگر اون حس مثبتی به من میداد اون کار رو شروع میکردم و خب چون یکی از ارزشهای اصلی زندگی من کمک کردن به دیگران به وسیله ابزارها و مهارتهایی که خودم دارم و جدا از کمبود این مهارت تو فضای دانشگاه و حتی اجتماع که از مهم ترین مهارت هاییه که هر انسانی باید داشته باشه رنج میبردم پس کاملا از این بابت خوشحال و خرسند اما مضطرب و نگران از خوب انجام شدنش بودم.
اینکه مشخص باشه: اولین بودن سخته ولی به شدت ارزشمند. نمیدونستم قراره چی پیش بیاد و چقدر ازش استقبال شه اما کاملا به خودم و شدن این کار امید داشتم.
مشخص کردم که دقیقا میخوام تو دوره چه چیزایی رو بگم. از کجا شروع کنم و به کجا برسم. کجا سوال بپرسم، کجا ویدیو بزارم، کجا چی بگم و ...
مشخص کردم که پیش کیا برم برای تبلیغ دوره و همکاری برای ثبتنام.
مشخص کردم هزینه دوره چقدر باشه و راههای پرداختش چجوری باشه و اگر کسی نتونست اول بده چجوری بیاد و بعدا بده(پولو عرض میکنم).
مشخص کردم ممکنه کیا بیان و کیا نیان و یه پسزمینه کلی از افرادی که اومدن داشتم و ...
خلاصه ریزترین چیزارو مشخص کردم تا این حد این ریز که میان وعدهای که قرار بود بدیم رو حتی نوع آبمیوه و نوع شیرینیش هم مشخص شده بود.
اینکه قابل اندازهگیری باشه: قابل اندازه گیری بود. حدودا چند نفر اسم مینویسن، چند نفر میان، چقد هزینه شد، چند جا باید میرفتم واسه تبلیغ، چقدر درآمد داشتم، چقدر زمان بزارم، چقدر باید مطالعه کنم و مطلب بخونم، چنتا اسلاید نیازه، چقدر سود معنوی و شخصی داره حتی و کلی چقدر دیگه ...
اینکه قابل دسترسی باشه: سخت بود ولی میدونستم میشد. یکی باید این کارو میکرد و تصمیمو گرفته بودم که اون یکی من باشم. چون راه و روش کار تو دانشگاه رو دیگه تقریبا میدونستم تونستم بشونمش(یه کاری کنم بشه یعنی). ولی میدونستم باید درست و مرحله به مرحله پیش برم که اینجا برمیگردیم به همون بحث مشخص بودن هدف که مسیر و راهت هم برای رسیدن به اون مشخص میکنه. خلاصه اینکه واقع بین باشم ببینم واقعا میشه یه همچین کاری یا سختگیری های دانشگاه و سطح اطلاعات من که خب خداروشکر شد.
اینکه مربوط به خودم و اهدافم باشه: بود، خیلی هم بود. خب من خیلی به مهارتهای سخنرانی و کلا صحبت کردم و گویندگی و حرف زدن و اینا علاقه دارم ( نه که حراف باشم نه فقط علاقهمندم اگه چیزی میگم درست و به باحال ترین شکل ممکن بگم که اثر خودشو بزاره که به نظرم خیلی زمان بره ولی صبر نیاز داره ...) برام تجربه بسیار مفیدی بود که بتونم هم تدریس رو تجربه کنم هم خودم با آدمای بیشتری آشنا شم، هم ببینم چند مرده حلاجم، هم یه پولی درارم، هم کلی چیز دیگه که اینا همه در راستای چیزایی بود که تو زندگی میخواستم بهش برسم که کم کم دارم میرسم(انشاالله).
و اینکه قابل زمانبندی باشه: اینکه چقدر باید براش زمان بزارم، چقدر باید خود کلاسم طول بکشه، خود دوره تو چه بازه زمانی باشه که اکثریت بتونن بیان و هر چیزی که مربوط به زمان باشه برای اون هدفتون.
این صرفا یه تجربه شخصی از این روش SMART بود وگرنه این هدفگذاری به شکل های دیگه و خیلی گستردهتر هم استفاده میشه.
امیدوارم که ازش بهره ببرین و اگر هم تو این زمینه تجربهای دارین یا میخوایین چیزی اضافه کنید که عالیه اگه برامون تو کامنت بنویسین.
دمتون داغ