امیرحسین حیدری
امیرحسین حیدری
خواندن ۶ دقیقه·۶ ماه پیش

عین مثل عطر

زمانی که به عطر فکر می‌کنید چه چیزی خاطراتان می‌آید؟ بوی خوش؟ فاصله؟ نوستالژی؟ خاطرات؟ وقتی به تماشای فیلم عطرآلود می‌نشینید تمام مفاهیمی که عطر یادآور آنها است را می‌توانید در قاب تصویر ببینید. عطرآلود از همان لحظه شروعش عطر را در مرکز فیلم قرار می‌دهد و همه عناصر داستان فیلم حول محور عطر شکل می‌گیرد حتی حرف اول اسم شخصیت‌های داستان علی و عاطفه که با عین شروع می‌شود و هدف غایی فیلم که ساختن عطر عین است. با اینکه فیلم از اواسط خودش سیری نزولی را طی می‌کند و دال مرکزی عطر به حاشیه می‌رود اما در یک سوم پایانی فیلم دوباره شاهد همان فیلمی هستیم که سراسر عطرآلود است!.


شخصیت‌های کم عمق!
عطرآلود داستان پر عطرساز با استعدادی به نام علی (مصطفی زمانی) است که رویای ساختن عطر شخصی خودش را دارد، زمانی که او برای رسیدن به رویای خود در مسابقه عطرسازی شرکت می‌کند نیمه گمشده‌اش عاطفه (هدی زین‌العابدین) را پیدا می‌کند و ساختن عطر که حالا اسمی برای خود پیدا کرده است تبدیل می‌شود به یک رویای مشترک. رویایی که ساختن آن همانقدر که نزدیک می‌نماید اما رسیدن به آن مشکل است... . فیلم عطرآلود از آن دست فیلم‌هایی است که ادا ندارد و در مقدمه فیلم شاهد آن هستیم زمانی که مورد انتظارترین شیوه برای شروع داستان را انتخاب می‌کند.
جوان عطرساز بااستعدادی به نام علی که در یک مسابقه عطرسازی شرکت می‌کند که داور مسابقه (سودابه بیضایی) از اساس با او مشکل دارد و با دخالت احساسات استعداد او را نادیده می‌گیرد. علی نیز در جریان این مسابقه که عاشق شده است بعد از اینکه عطر خود را می‌سازد و تحویل می‌دهد گویی که دیگر نتیجه مسابقه اهمیت چندانی ندارد سراغ عشقش می‌رود تا دمی را با او سر کند. فرمول جواب پس داده‌ای که مخاطب با آن همراه می‌شود اما ضعف فیلم علی‌رغم فضای خوبی که می‌سازد از ابتدا خود را نشان می‌دهد و آن شخصیت‌پردازی ضعیف کاراکترهاست.
فیلم برای اینکه به مخاطب بقبولاند که کاراکترش عطرسازی بااستعداد است چیزی فراتر از حرف زدن نیاز دارد، عطرآلود اما انتظار دارد با کتابی که شخصیت اصلی داستان چاپ کرده و حرف‌هایی که داور اصلی مسابقه درباره او می‌زند باور کند که با شخصیتی خاص مواجه است. اولین باری که مخاطب در فیلم استعدادی از علی می‌بیند موقعی است که شرکت عطرسازی عطر او را قبول نکرده است و او رایحه خود را از طریق کولرآبی به اتاق مدیر می‌رساند که سکانس خوبی از کار در نمی‌آید.
در واقع مهمترین زمانی که شاهد استعداد علی به عنوان عطرساز هستیم موقعی است که سه چهارم فیلم گذشته و تماشاچی تکلیف خود را با کاراکتر علی مشخص کرده است که از سطحی بودن این شخصیت چشم بپوشد و با آن همراه شود یا اینکه با چنین شخصیت‌پردازی‌ای کنار نیاید و لذتی که دیدن فیلم دارد را از دست بدهد. به همین منوال دیگر شخصیت‌های اصلی مانند عاطفه و فرعی مانند داور مسابقات ودیگران نیز از این عارضه رنج می‌برند.

یک درام عاشقانه
اصلی‌ترین آفت‌ سینمای جدی ایران می‌توان بختکی دانست که همه ما آن را با اسن گونه اجتماعی می‌شناسیم. اگر در سینمای جهان درام یکی از گونه‌های اسصلی فیلمسازی که از گونه‌های فرعی بسیاری همچون اجتماعی تشکیل شده است که مشخصا جامعه و بحران‌های اجتماعی را زیر ذره‌بین قرار می‌دهد. در ایران اما از درام و جامعه فقط قسمت تاریک آن را پیدا کرده‌اند و هر فیلمی که در کشور درباره‌اش نوشته می‌شود اجتماعی فیلم سیاهی است که دیدنش آدمی را بیشتر به سمت مهاجرت و خودکشی و... سوق می‌دهد. البته که وجود چنین فیلم‌هایی الزامی است اما یکی دانستن این فیلم‌های سیاه اجتماعی با درام اشتباهی است که سینما جا افتاده است.
اما به جرات می‌توان گفت که فیلم عطرآلود مسیری خلاف فیلم‌های درام مرسومی که در سینما اکران می‌شود را دنبال می‌کند. عطرآلود به جای اینکه بی‌پولی، بیماری علی و حتی یونا فرزند مشترک علی و عاطفه را که محرک اصلی پیشبرد داستان را به عنوان دال مرکزی داستان خود قرار دهد عطرا محور اصلی داستان می‌گذارد و همین انتخاب باعث می‌شود تا با یک درام عاشقانه واقعی روبرو باشیم.
عطرآلود تا نیمه‌های فیلم به خوبی توانسته است که عطر را در مرکز داستان نگه دارد اما نیمه‌های فیلم گویی دیگر چیزی ندارد که به آن بیفزاید و در دام همان فیلم‌های اجتماعی می‌افتد البته با توجه به اینکه قصد کارگردان و نویسنده چنین موضوعی نبوده فیلم به سیاهی فیلم‌هایی که همه ما می‌شناسیم نیست اما به وضوح فیلم فاصله زیادی از دال مرکزی خود می‌گیرد و عطری که در ابتدای فیلم در همه جای فیلم دیده می‌شد در طول فیلم دیگر به ندرت می‌توان آن را یافت. البته خوشبختانه علی قصه ما در یک سوم پایانی فیلم با خاص‌ترین دیالوگ فیلم (داری می‌میری اما هنوز خری!) دوباره داستان فیلم را به ریل اصلی خود یعنی عطر بر می‌گرداند و دوباره با یک درام عاشقانه خوب طرف می‌شویم.


یک پایان خوش
فیلم عطرآلود گرچه در شخصیت‌پردازی و تا حدودی در داستانگویی دارای ضعف‌هایی است اما در استفاده از مکان‌ها، اشیاف اسم کاراکترها و به طور کلی میزانسن هوشمندانه عمل کرده است. با توجه به اینکه عطر و رایحه شکل دهنده جهان داستانی فیلم است تمام اجزای فیلم در هماهنگی خوبی با موضوع قرار می‌گیرند. از اسامی کاراکترها که پیش از این به آن اشاره شد تا نشان دادن مکان‌هایی مانند خانه‌ کاراکترهای اصلی که خانه کودکی عاطفه است و ماشین علی که ماشینی قدیمی است همه یادآور حس شادی پر از غم نوستالژی است و گویی فیلم غیرمستقیم می‌خواهد سرچشمه خاص‌ترین عطر جهان فیلم را به مخاطبش بگوید.
همچنین یکی از پرتکرارترین کنش‌ها و سکانس‌هایی که در فیلم شاهد آن هستیم فیلم گرفتن کاراکترها از خود و یکدیگر است تا در آینده نشان نورا فرزندشان بدهند. کنشی که از همان ابتدا به مخاطب خبر از مرگ و جدایی می‌دهد و زمانی که مخاطب متوجه بیماری علی می‌شود این سکانس‌ها رنگ و بویی دیگر به خود می‌گیرند. در کل مفهوم مرگ در کنار عطر یکی محرک‌های اصلی پیشبرد داستان است و علت تکرار زیاد این مفهوم که به شکل‌های گوناگون (مثل زمانی که علی به سقف نم کشیده خانه خیره می‌شود این نم کشیدگی تبدیل به فکر علی ‌می‌شود) در فیلم قرار دارد را می‌توان در پایان فیلم پیدا کرد.
زمانی که علی پس از چند مرحله شیمی درمانی تمام موهای خود را از دست داده است اما توانسته عطر خود را بسازد. فیلم با اینکه در آخرین سکانس خود تصویری از یک خانواده شاد و بدون دغدغه را به مخاطب خود نشان می‌دهد اما مدام در طول فیلم به تماشاچی هشدار می‌دهد این فیلم قرار نیست پایان خوشی داشته باشد حتی اگر در آخرین سکانس خود تصویری شاد را در ذهن مخاطب ثبت کند.

یک سینمای متعادل
خلاصه اینکه اگر از سینمایی خسته شدید که هر طرف صورت می‌گردانید یک کمدی سبز شده است و یکه‌ تازی می‌کند. این می‌تواند یک فرصت برای شما باشد تا از انبوه کمدی‌های جورواجور و رنگارنگ به یک فضای عطرآلود آرام پناه ببرید و ساعتی را به دور از هیاهوهای بعضا توخالی سر کنید. در کل این روزها با اکران فیلم‌های جدی شاهد فضایی متفاوت در سینماهای کشور هستیم فضایی که در آن فقط فیلم‌های کمدی به چشم نمی‌آید و فیلم‌های درام فارغ از کیفیتشان به اکران درآمده‌اند و دایره انتخاب برای مخاطب حرفه‌ای سینما را بیش از پیش کرده‌اند.

فیلمسینمای ایرانعطرمرگدرام
روزنامه‌نگار و منتقد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید