
جدیدترین فیلم شهاب حسینی در مقام کارگردان از نهم مهر اکران خود را آغاز کرده، این فیلم که در این مدت زمان فروشی یک میلیارد ریالی (صد میلیون تومانی) را تجربه کرده که با توجه به خود فیلم که در ادامه به آن خواهیم پرداخت چنین فروشی دور از انتظار نیست. پیش از اینکه پا به دنیای حرکت آخر بگذاریم بهتر است نکته ای کوتاه اما مهم را با مخاطبان این مطلب در میان گذاشته شود. اگر مخاطبی هستید که به دنبال گذران وقت، سرگرمی و... هستید این فیلم به درد شما نمیخورد چرا که برای لذت بردن از این فیلم نیاز به پیشآگاهی دارید تا وقتی پای سکانسهای طولانی و دیالوگهای فلسفی و عقیدتی آن مینشینید بدانید که کاراکترها درباره چه چیزهایی با هم صحبت میکنند. وگرنه احتمالا طبق تجربه شخصی هنگام تماشای فیلم یا وسط آن از سالن خارج میشوید یا در بهترین حالت ترجیح میدهید با دوست خود وقت بگذرانید!.
اقتباسی دیگر
و اما حرکت آخر، حسینی در این اثر هم مانند دیگر فیلمش یعنی مقیمان ناکجا دست روی نمایشنامه پرده آخر به قلم ژیلبر سسبرون گذاشته و سعی کرده تا با نگاه خود آن را به مدیوم سینما وارد کند. این نمایشنامه که در ژانر درام روانشناختی، تراژدی و درام سیاسی در جغرافیایی نامعلوم (به خاطر نگاه جهانی به موضوع) نوته شده داستان آنتوان دوبوآ نویسنده و سخنگوی حزب حاکم است که بعد از سالها تصمیم گرفته سکوت اختیار کند. حزب حاکم اما بازجویی جوان به نام ژان مارک لودِک را که شاگرد دوبوآ است را میفرستد پیش وی میفرستد. در واقع تمام نمایشنامه، یک بازجویی طولانی و نفسگیر بین این استاد سابق و شاگرد امروزیاش است. ژانمارک، بازجو، وظیفه دارد که به هر قیمتی شده، یک بیانیه یا نوشتهای در حمایت از رژیم از آنتوان بگیرد تا این سکوت مرگبار شکسته شود. این بازجویی صرفاً فیزیکی نیست، بلکه یک نبرد سهمگین ایدئولوژیک، فلسفی و روانی است.
تلاش برای ورود به مدیوم سینما
این فیلم داستان یک منتقد دولتی فراری را روایت می کند که هنگام دیدار با خانواده اش تحت پیگرد قانونی قرار گرفته و دستگیر می شود و گفتگوی نویسنده با مامور ارشد دولتی به پایانی غیرمنتظره منجر می شود. با توجه به این که نمایشنامه پرده آخر در سال 1958 میلادی منتشر شده شهاب حسینی سعی کرده است برداشتی آزاد و خوانشی امروزی از این اثر به مخاطب خودش ارائه دهد اما در عین حال روح حاکم بر اثر را که همان تقابل استاد (نویسنده/روشنفکر) و شاگرد (بازجو/عامل سیستم) و نبرد بر سر کلام و سکوت را به طور کامل حفظ کرده است.
حسینی برای ورود به مدیوم سینما و گسترش آن ناگزیر از تغییراتی مانند ورود خانواده به داستان بوده، اما هر بار که این تغییرات مانند خانواده، نیروهای حزب حاکم و... در قاب تصویر قرار میگیرند تمام سعی خود را میکند مرزبندی مشخصی با آنها داشته باشد. البته این عناصر الحاق شده به فیلم هیچ پرداختی ندارند و تبدیل به عنصری زائد در فیلم شده است، با اینکه در افتتاحیه قبل از اینکه نویسنده وارد جدل با مامور دولتی شود در یک سکانس طولانی باید در مقابل همسر خود جوابگو باشد. با این وجود اما این دیالوگ این توانایی را ندارد که مخاطب این عناصر را بپذیرد.
از موسیقی تاثیرگذار تا دوبله نامتناسب
از محتوای فیلم که گذر کنیم به موسیقی و دوبله فیلم میرسیم؛ بله دوبله این فیلم که در آمریکا و با ترکیبی از بازیگران ایرانی و امریکایی ساخته شده است برای ارکان در داخل دوبله شده است. دوبلهای که با حضور بزرگانی که چون نصرالله مدقالچی انجام شده است. اما چیزی که به آن توجه نشده تناسب صداها به بازیگران است که با وجود دوبله حرفهای اما صدای صدای بازیگران به چهره و سن و سال آنها نمیخورد و فرصت نزدیک شدن مخاطبان به شخصیتهای داستان را میگیرد.
در مقابل موسیقی نقش مهمی در فیلم حرکت آخر دارد اگر فیلم را دیده باشید، کاملا متوجه این موضوع میشوید که منطق و احساس بر خلاف جریان معمول سینما که منطق و احساس در دیالوگها و اکت بازیگران همراه هستند در این فیلم اینگونه نیست. وقتی سراغ دیالوگهای فیلم میرویم با جملات خشک و بی روحی روبرو میشویم که مملو از ایدئولوژی و آرای سیاسی است (که البته به خاطر اثری است که از آن اقتباس شده است) و زمانی که موسیقی وارد میشود با احساس کامل روبرو میشویم، احساسی که هر بار با دفعه قبل به فراخور موقعیت تغییر میکند در ابتدای فیلم نوید یک امید میدهد و در پایان یک تراژدی را رقم میزند.
چند قدم عقبتر برویم!
حال تا حد امکان که با فیلم حرکت آخر آشنا شدیم بد نیست چند قدمی از این فیلم فاصله بگیریم و چهار فیلم شهاب حسینی یعنی مقیمان ناکجا، ساکن طبقه وسط، نویسنده مرده است و حرکت آخر را در یک قاب ببینیم. چون با پیدا کردن ویژگیهای مشترک در میان آثار قبلی حسینی بهتر متوجه میشویم که چرا وی برای جدیدترین اثر خود دست روی چنین اثری گذاشته است. نخستین عنصر تکرار شوند در مجموعه فیلمهای دغدغههای فلسفی و اگزیستانسیال در این آثار است.
به عبارت دیگر این آثار بیش از آنکه قصهگو به معنای کلاسیک باشند، بستری برای طرح پرسشهای بنیادین دربارهی هستی، هویت، جایگاه انسان در جهان و جستجوی معنا هستند. در فیلم ساکن طبقه وسط همراه با نویسندهای راهی سفری درونی میشویم و به دنبال جواب سوالاتی درباره سرگشتگی انسان معاصر، بحران هویت و تلاش برای یافتن یک مسیر معنوی و پاسخ به سوال “من کیستم؟ میگردیم. در مقیمان ناکجا فیلم به طور مستقیم به مفاهیمی چون مرگ، زندگی پس از مرگ، مفهوم انتخاب، جبر و اختیار، و تأثیر اعمال انسان بر سرنوشت نهاییاش میپردازد و با یک فضای کاملاً متافیزیکی و فلسفی روبرو هستیم.
همچنین دیگر ویژگی مشترک میان این آثار اقتباس ادبی و نمایشی آن است که اولین آن مقیمان ناکجاست فیلمی که بر اساس نمایشنامه موفق «مهمانسرای دو دنیا» به قلم اریک امانوئل اشمیت ساخته شده و دیدنی است . اثر بعدی ساکن طبقه وسط است فیلمی که گرچه اقتباس مشخصی ندارد اما به خاطر نوع روایت آن و دیدار با شخصیتهای تاریخی و مذهبی پر از ارجاعاتی است که نمیتوان به سادگی از آن عبور کرد. و در نهایت فیلم حرکت آخر است که پیش از این به شکل مبسوطی آن را بررسی کردهایم.
در نهایت نوع روایت در آثاری است که شهاب حسینی ساخته است؛ در این فیلمها معمولا با یک روایت خطی و مشخص روبرو نیستیم که داستان در آن جریان دارد، بلکه زمان و مکان گاهی مانند فیلم مقیمان ناکجا از میان میروند و داستان تماما در یک لوکیشن محدود و استعارهای اتفاق میافتد که میتوان آن را استعارهای از یک وضعیت ذهنی و روحی دانست. یا فیلم ساکن طبقه وسط همراه عملاً هیچ خط داستانی مشخصی در دنیای واقعی ندارد و کل فیلم یک مونولوگ درونی تصویری است.
فیلم حرکت آخر نیز مستثنی از این جریان نیست؛ اگرچه لوکیشن در این فیلم کلبهای کوهستانی است اما آنچه خودنمایی میکند این است که حرکت آخر در یک زمان یا مکان خاص اتفاق نمیافتد و حتی تلاشی برای شخصیت بخشی به کاراکترهای فیلم انجام میشود تا جایی که کاراکترها نام مشخصی ندارند. بله تصمیم عجیبی است اما وثتی دلیلی که در پس آن نهفته است روشن میشود پذیرفتنش را آسان میکند، حسینی با این کار سعی میکند تا فیلم خود را محدود به کشوری خاص نکند چراکه در چهارگوشه دنیا نظامهای تمامیتخواه پیدا میشوند که تصمیمهایی از جنس تصمیمهایی که در فیلم یا نمایشنامه حرکت آخر نشان داده میشود را میگیرند و به آن باور دارند. خلاصه اینکه؛ ویژگی مشترک اصلی فیلمهای شهاب حسینی، تجربهگرایی در فرم برای بیان مضامین عمیق فلسفی، معنوی و اگزیستانسیل است. او از مدیوم سینما نه فقط برای داستانگویی، بلکه به عنوان ابزاری برای کاوش در احوالات درونی انسان، طرح پرسشهای بنیادین هستیشناسانه و به اشتراک گذاشتن دغدغههای شخصیاش بهره میبرد.