ویرگول
ورودثبت نام
امیرحسین
امیرحسین
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

گرفتاری من در مقابل سوپرایز های خوب و بد دنیای گیم در سالی که گذشت

قبل از اینکه حتی کرونا و قرنطینه‌ای وجود داشته باشه هم من و هم شاید خیلی گیمرا، بازی کردن و گم شدن تو دنیایی که مارو از دنیای واقعی جدا میکرد رو به فعالیت های دیگه مثل، بیرون رفتن، گفتگو با دوستان و آشناها، مهمونی رفتن(این مورد تو گیمرا به صفر میل میکنه =)) ) و حتی ورزش کردن و خیلی چیز های دیگه.

ولی بعد از اینکه جریان کرونا اتفاق افتاد تقریبا اکثر راه های تفریح برای مردم تمام دنیا محدود شد.

گیم بازی کردن که یکی از راه های جدا شدن از دغدغه و مشکلات روحی و روانی من بود، بعد از قرنطینه تقریبا به تنها راه نجات و فرار بهش نگاه میکردم. و حتی مواقعی که نمیتونستم خودم بازی کنم تو شبکه های اجتماعی مشغول تماشای گیم پلی ها و اخبار بازی ها بودم.

لعنت به اینترنت و گوشی که باعث شدن من وقتی در حال گشت و گذار تو این دنیا بودم بطور اتفاقی متوجه داستان لو رفته Last of us 2 بشم و حتی نتونم از یک ساعت اول بازی هم لذت ببرم

سوپرایز اول (بد)

اوایل بهار بسیار دلخوش بودم که امسال قراره قسمت دوم بازی محبوبم منتشر بشه. فکر میکردم قراره تا آخر سال مشغول لذت بردن از ثانیه به ثانیه از سری جدید باشم و لحظات نابی رو باهاش بتونم تجربه کنم.

Last Of Us
Last Of Us


ولی دست بر قضا چون تمامی علتی که من LAST of US رو ستایش میکردم داستان فوق العادش بود، به دلایلی خیلی زیادی، پارت دوم به هیچ وجه برام جذابیتی نداشت و برام تبدیل شد به یکی از بدترین بازی های عمرم و از زمان انتشار بازی درگیرم تا دلیلی پیدا کنم که شاید بتونه راضیم کنه بازی اونقدر هم بد نبوده ولی هردفعه بیشتر مطمئن میشم این بازی افتضاح بود (اگه بخواین میتونین این مقالمو راجب این بازی بخونین که بطور خلاصه وار به چند نکته اشاره کردم : The Last Of Us 2 زیبایی با باطنِ زشت )

وقتی که این بازی رو اینطوری تجربه کردم، به طور کل از دنیای بازی نا امید شده بودم ولی باز هم راهی برای فرار جز بازی کردن نداشتم.

تقریبا میتونم به جرئت بگم که شاید یکی از چیز هایی که امسال باعث اذیت شدن من بوده همین برخورد و گفت و گو های بی ادبانه و غیر منطقی با طرفداران این بازی بود.

هنوز هم وقتی تو شبکه اجتماعی راجبه این بازی با دلایل منطقی اظهار نظر میکنم شاهد توهین ها و فحش هایی از طرفداران این قسمت هستم (که اکثر سن خیلی کم هم دارند).

"شاید اینترنت و گوشی رو نباید دست هرکسی داد"

سوپرایز دوم (نه بد نه خوب)

از زیبایی های Hades و Risk Of Rain 2 که بگذریم که جذابیت های زیادی برام داشتن، نزدیک میشدیم به زمان انتشار Cyberpunk 2077 که از چند سال پیش با هرکی حرفشو میزدم، امیدوارشون میکردم که قراره انقلابی تو صنعت گیم با انتشار این بازی بشه، با تاخیر های زیادی که این بازی دچارش میشد میشد حدس زد که دلیل این تاخیر ها چی میتونه باشه.

ROR2
ROR2


بالاخره نقد ها منتشر شد و اکثرا توی نقد هایی که معتبر بودن (منظورم از سایت های بزرگ گیم نیست، منظور نقدی که نویسندش حداقل 2/3 بازی رو تجربه کرده باشه یا به دلیل نبود شخصیت ترنس از بازی ایراد نگرفته باشه) میدیدم که به باگ های شدید بازی اشاره کردن ولی جدای از باگ های فراوان من دلیل دیگه ای برای ایراد گرفتن از بازی نتونستم پیدا کنم و دنیای بازی خیلی زیاد درگیر کننده و داستان بشدت جذابی رو مشاهده کردم.

ولی از اون طرف باگ های بازی توی بعضی مراحل اذیت کننده و اعصاب خورد کن بود و ضربه دوم بزرگی بود که از دنیای گیم امسال خوردم.

سوپرایز سوم ( بالاخره خوب)

این بار موقعی که تو یوتیوب مشغول دیدن گیم پلی ها و دیگر چیز ها بودم نهایت سعی امو میکردم که هیچجا خبری از Ghost of Tsushima به چشم نخوره تا حتی لحظه‌ای از بازی برام اسپویل نشه


نمیدونم دلیل اینکه من هنوز Ghost Of Tsushima رو تجربه نکرده بودم چی بود تا اینکه بالاخره موفق شدم بازیش کنم. ghost of tsushima قهرمان روز های سیاه گیمینگ من بود که تونست تموم خاطرات و احساسات بدی که امسال بخاطر بازی ها تجربه کرده بودم رو بشوره ببره.

گرافیک بازی به قدری زیبا بود که من تو اکت اول(بخش اول نقشه بازی) فکر میکردم دیگه یه بازی چقدر میتونه از نظر طراحی و گرافیک زیبا باشه و در کنار اون بتونه داستان غنی و درگیر کننده ای ارائه بده!

لحظه‌ی بهم خوردن تمام افکارم موقعی بود که تونستم به بخش دوم نقشه بازی دست پیدا کنم و همون لحظه بود که فهمیدم محیط هایی که تو قسمت اول تجربه کردم فقط آماده سازی بود تا موقع دیدن بخش دوم شوکه نشم (ولی شدم).

به طور متوسط هر روز که دو الی سه ساعت مشغول بازی میشدم تقریبا 30 تا 45 دقیقه از وقتم مشغول اسکرین شات گرفتن و انگولک کردن بخش Photo Mode بودم.

الله اکبر این همه جلال
الله اکبر این همه جلال


از محیط و طراحی زیباشون که بگذریم، مثل همیشه مشغول انجام ساید کوئست ها میشدم و تا وقتی همشونو تموم نکرده بودم سمت مراحل اصلی نمیرفتم، تابحال هر چیزی که تجربه کرده بودم تو بازی های دیگه این بود که ساید میشن ها جذابیت خیلی کمی دارن و 90 درصد مواقع تکراری هستن.

چیزی که گوست اف سوشیما رو با اکثر بازی های متمایز میکنه زیبایی و در اکثر مواقع غیر تکراری بودن مراحل فرعی اونه، من با اطمینان میتونم بگم که حتی یکبار هم در طول هیچکدوم از این مراحل فرعی حوصلم سر نرفت و با علاقه به انجام اون ها میپرداختم.

درمورد داستان اصلی بازی اتفاقات بعضا بقدری درگیر کننده میشدن که حتی مامان و بابام که بعضا به تماشای بازی مینشستن مجبورم میکردن کامل درمورد اتفاقا توضیح بدم و کم کم اونا هم به این بازی علاقه مند شده بودند و در کنار من از بازی لذت میبردن.

بازی Ghost Of Tsushima درسته به دلایل خیلی زیادی که در پشت پرده دنیای گیم(مانند دنیای هالیوود) دست دارند نتونست جوایز زیادی دریافت کنه، ولی در اکثر جشنواره ها که با انتخاب گیمر ها نتیجه اش رقم میخورد تونست بازی محبوب گیمر ها انتخاب بشه.

مثلا این یه نمونش
مثلا این یه نمونش

من قبل از خرید ps4 مثل بقیه ساعت ها تو یوتوب مشغول تماشای واکثرو های این نسل میشدم و از اون موقع عاشق Infamous Second Son بودم، انتظارمم این بود که شاهد نسخه جدیدش باشم.

ولی ساکرپانچ با انتشار GoT تونست اول و آخر این نسل رو برام شیرین بکنه

درسته که مقاله رو فقط بخاطر این بازی ها نوشتم ولی امسال زمان زیادی رو مشغول Apex Legends بودم ولی به لطف هر لحظه بدتر شدن وضعیت اینترنت ? هر دفعه که با ارور یا زیاد شدن پینگ مواجه میشدم آرزو میکردم توانایی شکستن هرچیزی که دم دستم هست رو داشته باشم (آخه امثال همه چی چند برابر گرون شده میدونین که :)) )


خیلی خیلی ممنونم اگه وقت گذاشتین و این متن رو خوندین و خوشحال میشم اگه توی این اتفاقات (بجز وضعیت اینترنت) چیزی رو شریک بوده باشم.




Apex Legendslast of usghost of tsuhimacyberpunk 2077
وبمستر / گیمر / علاقه مند به موسیقی (راک، پست راک، پست متال، رپ)، مباحث سئو و تولید محتوا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید