هر جا که سخن از امید به آینده باشد سریعا یاد این گفته می افتیم که انسان به امید زنده است ، اما امید چیست و به چه چیز امیدوار باید بود؟
برخی امید به آینده را با امید به آرزوها یکسان می دانند ، امید داریم آینده خوب باشد زیرا آرزوی ما این است که آینده خوب باشد ، امید را مانند مسکنی در زمان درد توصیف می کنند که توانایی آن را می دهد که هنوز زنده بمانیم و درد کمتری را حس کنیم , امید را چون دارویی سرخوش کننده می دانند , اما امید به آرزوها سخت است زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که آرزوهای ما برآورده شود ، از سمتی دیگر انگار آدمی می خواهد با امید به آرزوها خود را فریب بدهد و حقایق را نادیده بگیرد که در این صورت جنگی در آدمی شکل میگیرد برای نادیده گرفتن حقایق یا پوشاندن مفاهیم زیبا بر روی رنج ها و سختی ها و تلخی ها اما با همه ی این تلاش ها که برای جعل حقایق صورت می دهد باز هم دیوار این امید بسیار سست است و می تواند به راحتی فرو بریزد از سمتی دیگر اگر برای شما نتیجه مهم باشد جامعه و فردی را سراغ ندارم که با امید به آرزوها موفق شده باشد و در مسیر توسعه و پیشرفت قرار داشته باشد و به نتایج دلخواهش رسیده باشد.
اما امیدی هست که من با آن هم نظر هستم ، امید به اهداف و عملکردها نه آرزوها.
همیشه اینگونه توصیفش میکنم جنگلی تاریک و ترسناک را تصور کن که در آن گیر افتاده ای و هر لحظه ممکن است جانت را از دست بدهی در این لحظه اساسا خود را نمی توانی با گفتن از رویاهای رهایی و ... آرام کنی و به خود امید ببخشی، در این لحظه بیش از این رویاها به دو چیز امید خواهی داشت یک نور کمی که از چراغ قوه مسیر جلوی پایت را روشن میکند و دوم گام هایت در مسیر خروج از جنگل.
امید به اهداف و عملکردها عقلانی تر است و کارا تر اما نیاز است که هر چند وقت یکبار اهداف را مورد بازنگری قرار دهی تا متوجه باشی در مسیر درستی گام بر میداری و با اهداف غلط نتیجه ای غلط برایت حاصل نشود. عملکردها را می توان ارزیابی کرد می توان امید بیهوده نداشت می توان حقایق را نادیده نگرفت جعل نکرد و بالعکس از آن ها برای بهتر کردن عملکردها و درست تنظیم کردن هدف ها بهره برد.
امید به اهداف و عملکردها, امید تسکینی نیست امیدی نیست که تو را تسکین دهد و رنج و درد را از خاطر ببری , امیدی نیست که به تو باغ های رویایی را نوید ببخشد بدون نشان دادن مسیر پرخطر پیش رو , این امید تلخی ها را میداند اما قدم هایش را برمیدارد از پا نمی افتد چون تنها کار ممکنی است که جای افسوس خوردن آدمی میتواند انجام دهد.
درنهایت انسان حالات و احساسات متفاوتی دارد همیشه نمی توان امیدوار بود و همیشه نمی توان ناامید بود اما در یک میانگین کلی آنجا که عملکردی هست می توان امید داشت.
میتوان امید داشت , حقایق تلخ را دید و شنید و از آن ها برای بهبود هدف ها و عملکردها استفاده کرد مانند فردی که در جنگل تاریک چشم هایش را نمی بندد گوش هایش را نمی گیرد بلکه دقیق تاریکی وحشتناک جنگل را نگاه می کند و دقیق صدای زوزه ی گرگ ها را می شنود تا راهی کم خطرتر را برای خروج از جنگل انتخاب کند.
برای من اینگونه هست که هرجا عملکردی هست امیدی نیز می باشد
امیدوارم این مطلب برای شما مفید بوده باشد. با اشتراک گذاری آن با دوستان و ... خود مشوق محتواهای بیشتر از این دست باشید همچنین خوشحال میشم من رو در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و لینکدین دنبال کنید.