سلام. من امیر آرانی هستم. اسم این پست هم پالپِ چون قرار نیست خلاصه کنم کتاب رو... قصد دارم داستان های بیرون از کتاب رو بگم و تیکه هاییش رو براتون به اشتراک بذارم تا قبل از اینکه بخریدش بدونید با چه کتابی طرف هستید. نوشتارم هم عامیانست به بزرگی خودتون ببخشید.
توی پالپ ها از هر چیزی به مقدار کم داریم تا حوصلتون سر نره. هم توضیحات کمه هم نقل قول ها :)
فهرست پالپ های قبلی رو میتونید از اینجا ببینید و بخونید.
و این هم پالپ قبلیه چون اگه این کتاب رو دوست داشته باشید احتمالا کتاب قبلی رو هم دوست دارید. موضوعات در ظاهر بی ربط هستن اما مکمل همدیگرن
این پالپ خیلی تاخیر داشت چون اغلب کتاب های این ژانر چرته و من خواستم مطمئن بشم این کتاب چه تاثیری داره :)
خب بریم سراغ کتاب...
شما شاید بعد از خوندن این کتاب احساس من رو نداشته باشید، ولی این کتاب به من کمک کرد. برای اینکه مطمئن بشم از تاثیرش یک ماه صبر کردم و بعد این متن رو نوشتم
کتاب من از نشر میلکان بود و با طاقچه خوندمش. 130 صفحه هست کل کتاب نهایتا یه هفته طول میکشه تا بخونیدش. این کتاب رو انتشارات کوله پشتی هم چاپ کرده البته اسمش خودت را به فنا نده: کمتر فکر کن و دل به زندگی بده هست. من که مقایسه کردم ترجمهی میلکان رو که مانا اسلامی انجام داده بهتر بود.
امتیاز این کتاب توی سایت goodreads برابر با 3.86 و امتیاز من بهش 4 هست.
تصویر بالا از اینستاگرام انتشارات میلکان
همه ما احتمالا اون استندآپ جرج کالین رو در مورد کتاب های انگیزشی دیدیم. اگه ندیدید حتما از اینجا ببینید :)
حرف من این نیست که ناگهان مثبتاندیش شوید و خودتان را بپذیرید. بارها و با شیوه هایی کم و بیش موفق، به این موضوعات پرداخته شده است. مطمئنا این، کاری نیست که در این کتاب انجام میدهیم.
ولی خب این کتاب به نظر من زیاد هم انگیزشی نیست. فقط آینه رو میده دستت و میگه ببین اگه تا الان این کار ها رو میکردی اشتباه بوده... میتونی از این به بعد این کار ها رو بکنی. اگه انگیزه هم نداری اشکال نداره انجامش بده فقط. همون ضربالمثل (بمیر و بِدَم) خودمون. این ضربالمثل دقیقا چکیدهی کتاب هستش و یکی از نقطه ضعفهای کتاب هم همین لحنِ دستوریش هست که زیاد خوشآیند نیست. البته توی نسخه فارسی بهتره و نسخه اصلی پر از کلمات نامناسبه... حتی اسم کتاب :) متاسفانه تمام کتاب های این نویسنده اینطوریه.
این کتاب سیلی دوستانه دنیاست تا از خواب غفلت بیدار شوید و استعداد های واقعیتان را کشف کنید، تا خودتان را تباه نکنید و ماهرانه به زندگیتان برسید.
این کتاب در مورد مسموم بودن اینکه (اول از یه سری چیز ها مطمئن میشیم بعد واکنش نشون میدیم)، اینکه (چرا کاملا تصادفی عمل نمیکنیم) و اینکه (عدم قطعیت میتونه به زندگی بهتر ما کمک کنه) حرف میزنه. اگه توی دام این قطعیت ها بیفتیم در واقع توی یه لوپ بینهایت افتادیم. باید یه جا break کنیم این لوپ رو تا احساس های بهتری رو کشف کنیم. این هم با قدرت افکار انجام نمیشه متاسفانه باید دست به کار شد و یه کاری کرد. حتی اگه راه حل درستی نداریم از عدم قطعیت کمک میگیریم. حتی انجام دادن کاری که میدونی اشتباهه از هیچ کاری نکردن خیلی بهتره. (موافقید با این جمله؟)
ایده اصلی اینه که به جای اینکه بگیم افکار ما فلان میکنه و نمیدونم بیندیشید و ثروتمند شوید و قانون راز و جذب و کوفت و زهرمار، فقط انجامش بده چون تا حرکت نکنی هیییچ وقت اون افکار توی سرت به طور واقعی کمکت نخواهند کرد.
اگر که احساس میکنید که خسته اید یا فعلا حوصله فلان کار رو ندارید یه لحظه مغزمو خاموش کنید برید اون کار رو انجام بدید. وقتی چند بار این کار رو انجام دادید کم کم این فعالیت تبدیل به سرگرمی شما میشه و دیگه از اون احساس ها خبری نیست. #مستقل_از_فکر_عمل_کردن
کلا کتاب ۷ تا جمله رو توی ۹ فصل به شما یاد میده. ولی تاکید میکنه که این جمله ها هیچ تاثیری توی زندگی شما ندارن اگر شروع به عمل کردن نکنید...
1- مایلم. 2- برای بنده شدن ساخته شده ام. 3- میتوانم. 4- از عدم اطمینان استقبال میکنم. 5- شخصیت من را اعمالم مشخص میکند نه افکارم. 6- خستگی ناپذیرم. 7- هیچ توقعی ندارم و همه چیز را میپذیرم
شاید فصل های اول یه کم خسته کننده باشه اما برید جلو و مطمئن باشیدحس بهتری خواهید داشت. البته این از این کتاب توقع اینکه زندگیتون رو از این رو به اون رو کنه نداشته باشید... ولی قطعا راحتتر خیلی از کارها رو انجام خواهید داد.
خب بریم سراغ تیکه های کتاب...
معیار اصلی شخصیت شما شرایطتان نیست، بلکه نحوه واکنش شما به آن موقعیت و اوضاع است.
تمایل، حقیقت زیبایی است که تنها شما میتوانید آنرا بیافرینید
دلیل موفقیت آنها این نبوده است که از موفقیت خود اطمینان داشتهاند، بلکه این بوده است که نگذاشتهاند عدم اطمینان جلویشان را بگیرد. آنها کار خودشان را کردهاند. شکها و تردیدهایشان را نادیده گرفته اند و با خستگیناپذیری به راهشان ادامه دادهاند. زیرا خستگیناپذیری تنها چیزی بوده که نیروی کافی برای ادامه دادن را در اختیارشان گذاشته است.
وقتی فکر میکنیم همه چیز را میدانیم، سهواً خودمان را از ناشناختهها و در نتیجه از فرصتهای کاملاً جدید برای موفقیت دور میکنیم. کسی که پیشبینیناپذیری و نامطمئن بودن دنیا را بپذیرد، چاره ای جز این ندارد که از این عدم اطمینان استقبال کند.
هرچه امروز بیشتر سعی کنید راحت باشید، فردای ناآرامتری خواهید داشت. هیچ مقصدی وجود ندارد. تنها چیزی که وجود دارد جستوجو و باز هم جستوجوست.
به یاد داشته باشید که تمام موفقیتها و تجربیات و تمام چیزی که همیشه آرزویشان را داشتهاید در قلمروی عدم اطمینان انتظار شما را میکشند.
منتظر این نباشید که حس و حال کار را پیدا کنید. منتظر آن حس جادویی که کارتان را برایتان انجام میدهد نمانید.فقط عمل کنید.افکارتان را کنار بگذارید و حرکت کنید. نیازی نیست خودتان را از لحاظ روانی آماده کنید. نیازی نیست همه چیز برای کارتان آماده و مهیا باشد. فقط عمل کنید. زود باشید. نه یک دقیقه دیگر. همین حالا!
تنها چیزی که جلوی شما را گرفته این است که فکر میکنید چیزی جلویتان را گرفته است.
شرایط درونی شما هیچ اهمیتی ندارد. شما فقط به عنوان بهانه ای از آنها استفاده میکنید تا از خطر کردن دوری کنید. اما مشکل اینجاست که خطر کردن معنای زندگیاست! زندگی بدون خطر کردن فقط به معنای وجود داشتن است.
پینوشت: اگر نظری در مورد 1.خود کتاب 2.نوشتن من یا 3.هرچیز دیگه ای دارید خوشحال میشم همینجا کامنتش کنید. سپاس