رمان پدران و پسران ماجرایی بسیار ساده دارد که جدایی و جدال و تفاوتِ دیدگاههای دو نسلِ پیر و جوان در طبقاتِ مختلف اجتماع را نشان میدهد. با وجود سادگیِ داستان، کتابْ شخصیتی بهیادماندنی دارد. بازارف علمگراییْ پوچانگار (نیهیلیست) است، به این معنی که همهچیز را انکار میکند، با شرایط و اصول اجتماعی عصر خود مخالفت میورزد، در برابر هیچ قدرتی زانو خم نمیکند و به هیچ اصلی ایمان ندارد، حتی اگر همۀ مردم آن را اصلی محترم بدانند. او به هنر، ادبیات، شعر و عشق علاقهای ندارد و این امور را رمانتیسم میداند، و رمانتیسم را مزخرف، و درعوض به فیزیک، شیمی و علوم طبیعی علاقهمند است و اعتقاد دارد برای رسیدن به زندگیِ عادلانه و جامعهای سعادتمند، باید به قدرتِ علم باور داشت و پشتکار را خمیرمایهٔ آن باور کرد.
«این روابط اسرارآمیز بین زن و مرد یعنی چه؟ ما دانشمندان علوم طبیعی میدانیم این چه نوع روابطی است. تو بیا و ساختمان چشم را مطالعه کن، خواهی دید آن نگاهی که تو اسرارآمیزش مینامی اصلاً وجود ندارد. اینها همه رمانتیسم است، مزخرف، گنداب و تخیّل است.»
اما احساساتِ بازارفِ مخالفِ عشق و دشمنِ ابراز احساسات بعداز دیدار و آشنایی با زنی زیبا بهنام آنا، غلیان میکند و درنهایت بازارفْ عاشق آنا میشود. بنابراین، باقی داستان با طرح این پرسش ادامه مییابد که آیا بازارف از اعتقادها و اصول فکری خود دست برمیدارد و احساسی را که در قلبش به وجود آمده میپذیرد؟ و آیا آن را با آنا در میان میگذارد؟ و در نگاهی جامعتر، این پرسش پیش میآید که آیا میتوان به همهچیز بیاعتقاد بود یا اینکه پوچانگاری، دستکم در مواقعی، ناگزیر از عقبنشینی است؟
***
عنوان: پدران و پسران
نویسنده: ایوان تورگنیف
مترجم: مهری آهی
موضوع: داستانهای روسیِ قرن نوزدهم
مشخصات ظاهری و اطلاعات چاپ: قطع رقعی، جلد نرم، ۲۹۹ ص، چاپ انتشارات / نشر ناهید
معرفیکننده: مهری عموبیگی
ویراستار متنِ معرفی: عالیه رجاییان
۲۲ تیر ۱۴۰۲