امیر فریدونی
امیر فریدونی
خواندن ۴ دقیقه·۴ ماه پیش

به من چه، به تو چه

ما معمولا اصرار داریم بقیه رو مجاب کنیم که به تو ربطی  نداره که من چطوری دارم زندگی می‌کنم، اما اون روی سکه مهم‌تر و عملی‌تره:

به منم ربطی نداره که تو در مورد زندگیم چطور فکر می‌کنی.

همه ما جمله‌‌های قصار زیادی می‌شنویم، جمله‌های کوتاهی که حس می‌کنیم مهم هستن و چند روزی خاطرشون رو به یاد میاریم و تلاش می‌کنیم بهشون عمل کنیم.

اما چند روز بعد یه جمله جدید، که نطفه‌ی قبلی رو به کل می‌سوزونه و این لوپ ادامه داره… .

این‌بار سعی می‌کنیم پامون رو بیشتر وعمیق‌تر داخل حوض ببریم، اطلاعات بیشتری کسب کنیم و سعی کنیم کم‌کم نطفه رو پرورش بدیم.

می‌خوایم بدونیم چرا نظرات و قضاوت‌های دیگران برای ما مهمه؟ چطور می‌تونیم در برابر این قضاوت‌ها زندگی کنیم؟ و اصلا دلیل این قضاوت‌ها چیه؟

حساسیت بیش از حد و استراتژی حفاظت:

حساسیت سنسورهای مغز ما، به حرف بقیه متفاوته. طیفی که از بی‌اهمیتی به نظر دیگران شروع و تا اهمیت خیلی زیاد به پایان می‌رسه. و هر کدوم از ما باید جایگاه خودمونو روی این طیف حدس بزنیم.

بعضی مواقع با یه تعریف خیلی کوچیک خوشحال، و با یه انتقاد دل چرکین می‌شیم. توی روابط عاطفی هم می‌بینیم که یک‌ نفر مدعی می‌شه که من با کوچیک‌ترین چیزا خوشحال می‌شم و خوشحال کردن من کار سختی نیست، اما باید اون روی سکه هم ببینیم:
کسی که با کوچک‌ترین چیز خوشحال می‌شه، با کوچک‌ترین چیز هم ناراحت می‌شه. البته زندگی در لحظه ی حال و لذت بردن از چیزای کوچیک با خوشحالی ضربتی و ناراحتی یهویی متفاوته.

سرعت تغییر مودمون با نظرات بقیه، می‌توانه نشونه‌ای از عزت نفس پایین باشه. حالا آسیب پذیر بودن در برابر نظرات و کمک اون به کاهش بیشتر عزت نفس، چه تبعاتی دارد؟

استراتژی حفاظت

وقتی که عزت نفسمون پایین باشه، از انجام خیلی کارا واهمه داریم، و البته بعضی وقتا بخاطر همین موضوع، از خودمون شاکی هستیم ولی سعی می‌کنیم با گذاشتن سرپوش، ترسمون رو پنهون کنیم، چه از خودمون و چه از بقیه.

مثلا برای آشنایی با آدمای جدید از پیشنهاد دادن می‌ترسیم:

اگه درخواست‌مو قبول نکنه چی؟

می‌خوایم بریم باشگاه و فرم بدنی بهتری داشته باشیم:

الان که من خیلی چاق/لاغرم اونجا همه الان فرم بدنی خیلی خوبی دارن، اگه منو مسخره کنن چی؟

می‌خوایم بریم مصاحبه یا داخل یک آزمونی شرکت کنیم:

اگه قبول نشم جلوی خانواده سرافکنده بشم چی؟

قلب‌مون پر از حرف‌ها، کار‌ها و ایده‌های گفته نشده و انجام نشده که غم این‌ها چیزی جز یه چهره سرد و غمگین و شکست خورده برامون نمیزاره، هرچی باشه کاری نکردن، همیشه راحت‌تر از کاری کردن و این که دیگران به جای ما تصمیم بگیرن، همیشه راحت‌تر از فکر کردن و فرآیند تصمیم گیری بوده‌. راکد و ساکت، تا ابد در همین نقطه‌ می‌مونیم و اگه خیلی شانس بیاریم نپوسیم.

رها شدگی یا ترس از تنهایی

فهمیدیم که ما سنسور‌های مغزمون باهم تفاوت داره و حساسیت هرکدوم از ما به نظرات دیگران وابسته به همین سنسورهاست و اگه حساسیت ما به نظرات خیلی زیاد باشه یکی از نشونه‌های عزت نفس پایینه و این عزت نفس پایین باعث راکد موندن ما در یک نقطه و عدم پیشرفت ما می‌شه.

یکی دیگه از تبعات این حساسیت بیش از حد، ترس از دست دادن یا ترس از تنهاییه، با این که ممکنه موندن در یه دوستی یا یه رابطه، سرمایه گذاری اشتباهی باشه.

در واقع ما از تنهایی فراری و محتاج به صمیمیت، لمس شدن، دیده شدن، تحسین شدن و این که یک نفر بهمون لبخند بزنه می‌شیم‌. البته، این یک نیاز عمومیه ولی دریافتش از هر کسی درست نیست. مثلا برای این که تنها نباشیم، ممکنه اصطلاحا به نوکر بله قربان گو تبدیل بشیم و دست به خیلی‌ کارا بزنیم و این مثالی از سو استفاده کردن از ماست. یا این که فقط به خاطر تنهایی همرنگ جماعت بشیم و سعی کنیم شبیه به یک گروه خاصی باشیم که مارو از خودشون بدونن و از جمع بیرونمون نکنن یا مورد قضاوت قرار نگیریم.

رشد و خودشکوفایی

تا اینجا احتمالا باید متوجه شده باشیم که نقطه‌ ضعف ما در برابر نظرات دیگران، عزت نفس پایین ماست‌.

اما چه چیزی باعث می‌شه که ما بتونیم از قضاوت‌ها و حرف‌ها و توهین‌ها و اذیت‌های جورواجور در امان باشیم؟

احتمالا خوندن این کامنت برامون مفید باشه:

پس در واقع داشتن هدفی برای رشد، توجه مارو از دیگران و نظراتشون برداشته و روی خودمون می‌یاره. میزان توجه به قضاوت‌ها، می‌تونه ابزاری برای سنجش میزان رشد و پیشرفت ما باشه. هرچقدر توجه کمتر، یعنی رشد بیشتری رو تجربه کردیم و بلعکس‌.

علاوه بر این‌ها هدف داشتن باعث می‌شه ما پیروز بشیم، نیازی نیست کسی رو شکست بدیم. بعضی از مواقع ما تنها راه چاره رو برای این که از کسی بالاتر باشیم، در پایین آوردن طرف مقابل می‌بینیم، اما نیازی نیست ما کسی رو پایین بیاریم، ما خودمون باید بالا بریم. اگه روی پله‌ی دوم نردبون هستیم، و کسی روی پله‌ی چهارم، نردبون طرف مقابل رو نشکنیم که کسی ازمون بالاتر نباشه، سعی کنیم با رشد، روی پله شیشم، هفتم یا شایدم بیستم بریم.





عزت نفسنظر دیگرانقضاوتتوسعه فردیرشد
نویسنده‌ای که دوست داره کمی عمیق‌تر فکر کنه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید