با سلام و درود
مدتی است مشغول مطالعه درباب عشق هستم و هر چه بیشتر میخوانم بیشتر نمیفهمم .
تصمیم گرفتم تا در این مقال عشق را از دیدگاه های مختلف بررسی کنم و این بررسی را با شما عزیزان به اشتراک بگزارم.
محتویات :
معنای لغوی عشق
تعریف عشق از نگاه شیمیست ها
عشق از نگاه روانشناسی
عشق از نگاه عرفان
عشق از نگاه جبر
نتیجه
منابع
معنای لغوی عشق
درلغت نامه ها لیستی بلند و بالا یی برای عشق نوشته شده که عام ترین آنها:
درگذشتن ازحد در دوستی
افراط در دوست داشتن و محبت تام
عشق از عشقه گرفته شده و آن گیاهی بدون ریشه است به نام لبلاب، چون بر درختی پیچد آن را بخشکاند.
اما در کل عشق باور و احساسی عمیق، شدید و لطیفی است که با مفاهیم صلح و انساندوستی مطابقت دارد
تعریف عشق از نگاه شیمیست ها
دانشمندان شیمی معتقدند هورمون اکسی توسین باعث به وجود آمدن عشق میشود. و از این رو اسم این هورمونرا هورمون عشق گذاشتند.
وقتی دو نفر به هم وابسته می شوند و اعتماد کامل بین شان شکل می گیرد ترشح این هورمون در بدن آغاز
می شود و در حقیقت می توان گفت این هورمون جزو هورمون هایی است که ترشح آنها نه تنها دلایل فیزیولوژیک، بلکه احساسی دارد. اکسی توسین باعث وابسته شدن و عشق دو فرد به هم می شود و افراد را به داشتن یک زندگی بادوام، رابطه زناشویی مکرر و داشتن فرزند و .... ترغیب می کند.
عشق از نگاه روانشناسی
استرنبرگ روانشناس مشهور برای عشق یک مثلث تعریف کرده :
تعهد-صمیمیت -شهوت
روانشناسان معتقدند که هرگاه این سه عامل درکنارهم قرار گیرند عشق واقعی به وجود می آید
عشق از نگاه عرفان
عارفان معتقدند که عشق موهبتی الهی است که خداوند به بسیاری از بندگانش هدیه دادهاست؛ و عجز پارهای از بندگان در درک آن را به صاف نبودن آئینه روح آنها نسبت میدهند.
اهل کلام، با قبول مُباینت کلی میان خالق و مخلوق، عشق بنده به خداوند را انکار میکنند. بدان جهت متکلمان هر جا در قرآن لفظ حُب و مشتقاتش را دیدهاند آن را تاَویل به تعظیم خداوند و اطاعت از دستورها و فرمانهای او کردهاند، حال آنکه عرفا از جمله مولانا عقیده دارند که نه تنها عشق بنده به خداوند میسر است بلکه جز خدا کسی قابل عشق ورزی نیست.
درباب عشق عارفانه میتوان ساعت ها و روز ها صحبت کرد از مولانا که کلامش تماما عشق است گرفته تا عطار و بسطامی و افلاطون و غیره و غیره که دراین مقاله جای بحثش نیست خلاصه میکنم عشق عارفانه را :
عشق، واسطه انسانها و خدایان است و فاصله آنها را پُر میکند.
عشق در همه کائنات جاری است
عشق پیوند دهنده همه جهان است
عشق از نگاه جبر
در مقالات قبلی راجع به جبر زندگی صحبت کردیم و نهایتا نتیجه این شد که زندگی جبر است و ما فقط در انجام امور جزئی اختیارات خیلی محدودی داریم.
عشق کشش و جازبه ای است که لازمه ادامه حیات بشر است.
در واقع بشر اینگونه میپندارد که خود به اختیار خود عاشق میشود و ازدواج میکند در صوتی که این هم نوعی جبر است و پاسخی به نیاز های درونی است
در وجود انسان از قبل احساساتی قرار گرفته که ناچار است به آن ها پاسخ دهد و پاسخ دادن به این نیاز ها سرنوشت را رقم میزد .
نتیجه
تا به حال همه ی گروه ها چه روانشناسان چه صوفیان چه عارفان همه و همه نهایتا گفته اند که صحبت کردن درباره عشق پایانی ندارد و انسان هنوز موفق به درک همه ی جزئیات عشق نشده است.
منابع
سایت وحدت
سایت ویکی پدیا
لغت نامه معین
لغت نامه دهخدا
کتاب قصه عشق از رابرت استرنبرگ