ما تو زندگی دو واقیعت داریم : زمانی که ما در مورد پدیده ها فکر میکنیم و نحوه ای که پدیده واقعا هستند
مواظب نحوه ای که شما فکر میکنید باشید چون تاثیرمستقیمی تو واقیعت شما میزارن و ممکنه باعث تخریب خودتون بشید .
بنظرم من ما هممون داریم تلاش میکنیم تا زندگی بهتری بسازیم با متخصص شدن تو حوزه کاری خودمون اما متخصص شدن به تنهایی کافی نیست چرا ؟ چون شما در کنار یک خروار علم و اطلاعات نیاز به مهارت هایی دارید که در شما هستند این مهارت ها معمولا بهشون مهارت نرم گفته میشه (که این مهارت ها هم خیلی مهم هستن در نوع خودشون) مثل ارائه دادن خودتون یا پروژتون ، گزارش نویسی ، کار تیمی و... نظر شخصی بنده این هست که حتی با این پکیج مهارت های نرم و مهارت های تخصصی خودتون همچنان یک جای کار میلنگه و اون هم مهارت های زندگیه شاید انتظار فرمول خاص یا یک جمله باحاله کتابی داشتی که یکمی مغزتو قلقک بده اما نه درست خوندی مهارت زندگی .
مهارت های نرم با تمرین امکان کسب و ارتقاشون هست مثل ارائه دادن که شاید اولین بار نفستون رو کنترل نتونید کنید و به قلپتون تپ تپ بزنه اما با تمرین ها و تکنیک های ساده و کاربردی و تکرار این مسئله دیگه تکرار نمیشه(یا حداقل کمتر)
اما بریم سراغ مهارت های زندگی که تو روند یک متخصص شدن تاثیر گذاره :
مهارت های مقابله ای (مثل مدیریت استرس ، اضطراب،افسردگی، خشم و...) که ما بعنوان یک متخصص در این دسته از مهارت های مقابله ای به همشون نیاز داریم.
بعنوان مثال مدیریت استرس : تعیین میکنه که شما توانایی کار در یک استارتاپ یا شرکت بزرگ رو دارید چون فعالیت در این شرکت ها بارسنگینی از مسئولیت ها و فشار کاری است که باید شخص بتونه مدیریت کنه . قطعا شخصی که این توانایی رو نداشته باشه نمیتونه موفق باشه در این شرکت و استارتاپ های با مقیاس بزرگ خب توضیح برای هر مورد امکان توضیح نیست بریم سراغ مهارت های دیگه نه نه بزارید یکی دیگه هم بگم.یا در نوع اضطرابش میشه اینو گفت که شما در عین داشتن مهارت کافی به دلیل درک خطر غیرواقعی و این مسائل هیچوقت در یک شرکت سطح بالا امکان کار کردن نتونید داشته باشید
مهارت های ارتباطی (جرات ورزی ، مهارت حل اختلاف ، رابطه اجتماعی سالم و رابطه عاطفی )
در این مرحله هم برای یک شخص متخصص در محل کار به تمامی موارد به جز مهارت در رابطه عاطفی به احتیاج داریم بریم بازم مثال بزنیم .
جرات ورزی یکی از اون ویژگی هست که اگر شما نداشته باشید این موارد براتون پیش میاد :عزت نفس پایین ، احساس اضطراب یا توهم طوطئه که همون احساسیه که شما فکر میکنید ازتون داره سوء استفاده میشه و اگر یک فرد جرات ورز باشید این مزایا هم نصیبتون میشه:عزت نفس بالا ، ابراز نیاز های خود برخلاف مورد بالا و...
و علاوه بر اون شما میتونید در تعاملات بعنوان یک فریلنسر یا کارمند نسبت به دیگران عملکرد بهتری هم در کار هم در زندگی داشته باشید .
مورد بعدی برای یک فرد متخصص که بنظرم تو مهارت های ارتباطی موثره مهارت حل اختلاف هست این
مهارت میتونه در پروسه پروژه و ارتباطاتتون با مدیران یا کارفرمای خودتون بسیار نقش مهمی داشته باشه و میتونه شمارو تو نبرد هاتون پیروز کنه (: (لبخند شیطانی)
نتیجه و اهداف این نوشته
هدف من از این نوشته این بوده که ما اول زندگی میکنیم بعدهم داریم کار میکنیم در اولین قدم ما باید تو این دنیا همونطور که برای کوچکترین ابزاری که میاد تحقیق میکنیم که چطور استفاده میشه چطوریه و چیکارش کنم این مسائل باید تو زندگی هم رعایت شه چون تو دوره ای زندگی میکنیم که زندگی کردن رو باید بلد باشید اون هم نیاز به مهارت های خاص خودش داره پس اولین نکته ضروری بودن کسب و بهبود خود در این مهارت ها هستش
دومین نکته هم قابلیت استفاده و کارایی اون در محیط کار هست که شما با بهبود خودتون تو این مهارت ها در اصل دارید به خودتون و پیشرفت کاریتون کمک میکنید و از تاثیر این مهارت ها چه مهارت های زندگی چه مهارت های نرم باخبر هستین
(کتابی که باعث شد یک دفعه یاد این موضوع بیوفتم ، کتاب جرات ورزی از مکس آ.ایگرت بود که دارم میخونم کتاب کوتاهی هست و بنظرم دید خوبی میگیرید بعد از مطالعه حداقل برای من تا الان که آخرش هستم اینطور بوده)
و در آخر منتظر نظرات شما درباره این بحث هستم .