«حالا تقریباً فرمول نوشتهها را کشف کردهام. کشف فرمول مرا مجاب میکند که ننویسم... یا دست کم مثل آنچه تا امروز نوشتهاند، ننویسم...»
نیمدانگ پیونگیانگ سفرنامهایست از دو سفر پیاپی رضا امیرخانی به پایتخت جمهوری دموکراتیک خلق کره یا همان کرهٔ شمالی. بار اول همراه هیئتی سیاسی و بار دوم بدون تشکیلات حزبی.قضیه هم این است که حسین دعایی (پسر سید محمود دعایی) به سراغش میرود و میگوید به بهانۀ این که بخشی از تیم مستندسازی شرکت تبلیغاتی اوست، همراه با مهدی صولی معاون امور بینالملل و دو نفر دیگر از اعضای حزب مؤتلفه (خواهرخواندۀ حزب کارگر کره!) به کرۀ شمالی سفر کند. به همین ترتیب رضا امیرخانی، به همراه برادر حسین دعایی، مجتبی و آقای سیدموسوی و سه نمایندۀ حزب به کرۀ شمالی سفر میکنند. فصل «کیمچی» گزارش این سفر یک هفتهایست. منتها از آن جایی که این سفر بیشتر شامل دیدارهای سیاسی شد و مردم و سبک زندگی مردم در کرۀ شمالی در سفر اثری نذاشت، هشت، نه ماه بعد رضا امیرخانی دوباره تصمیم به سفر به کرۀ شمالی میگیرد که به لطف همان دیدارهای سیاسی و همصحبتی با اعضای ردهبالای حزب کارگر مجوز سفر دوباره به کره را پیدا میکند و این بار بدون نمایندگان حزب مؤتلفه ولی دوباره با مجتبی دعایی و سیدموسوی عازم پکن میشوند و از آن جا پیونگیانگ. که گزارش سفر دوم را در فصل «چیطولی» میشود خواند.
بند اول را خود امیرخانی نسبت به کتابش در مقایسه با باقی روایتهای راجع به کرهٔ شمالی میگوید. به نظرش بقیهٔ کتابها عنصر «تحریم» را در فضای کرهٔ شمالی در نظر نگرفتهاند و ویژگیهای مثبت را هم در کنار دیکتاتوری حزب کارگر ندیدهاند. همین باعث میشود هر از چند گاهی در میانههای کلامش تحلیلی هم از اوضاع اجتماعی کره ارائه کند. در واقع هر جایی که شما را با یکی از مشکلها یا قوانینی مواجه میکند که شاید در نظرتان خندهدار یا احمقانه به نظر برسد امیرخانی گریزی هم به تحلیل وضعیت از نظر خودش میزند و هم بخشهایی از داخل کره را مقصر میداند و هم تحریمهای ظالمانه و محدودکنندۀ آمریکا را. نیمدانگ پیونگیانگ هم کمبود تجهیزات پزشکی و صنعتی را میبیند و هم بسته بودن فضای اجتماعی. هم فقر و ضعف مردم از نظر مادی هم فقر ذهنی و ناتوانی درخواست آزادی.
-تحریم از مبادلهی کالا و ارز جلوگیری میکند. نمیگذارد کالا و ارز شما به کشور دیگری راه پیدا کند... اما تحریم به جز کالا و ارز شما، جلو حرکت حرف شما را هم میگیرد...
[...]
-در تحریم کالا و ارز مقصر امپریالیسم است، اما مقصر تحریم حرف شما، امپریالیسم نیست، خودتان هستید!
کتاب را سخت میشود زمین گذاشت. هم چون راجع به کرهٔ شمالیست! هم نثر کتاب جذاب است و بخشهایی از کتاب را خاطرات بامزهٔ سفر تشکیل میدهد که خب خالی از لذت نیست. همچنین امیرخانی از موقعیتهایی که برایش پیش آمده استفاده میکند تا گریزی هم بزند به بعضی از خاطراتش در کشورهای دیگر. بخشهایی از کتاب اما کمی بیش از حد دراماتیک میشود که از نظر تعدد دفعات کمی شکبرانگیز میشود. حالا صدق و کذب که نه، عیناً و تقریباًش با خود آقای امیرخانی. فضاسازی هم خوب و دقیق است یعنی من خارج نرفته را همراه کرد و بعد از خواندن هر بخش با یک جستجوی اینترنتی متوجه میشدم که چیزی که در کتاب توصیف شده و بود و آن چه که من در تخیلم ساخته بودم چندان فرقی با واقعیت نداشت. هر چند ده صفحه هم البته عکسی هست که کمی در توصیف شرایط کمک میکند.
نثر کتاب هم روان و راحتخوان است و کلمۀ سخت و عجیبی ندارد. جا دارد ساختار نحوی را هم بررسی کرد که در اکثر(!) مواقع ساده و امروزیست. میگویم اکثر چون امیرخانی هر از گاهی هم از رای بدل و هم از رای فک استفاده میکند. مثالی که در ذهنم مانده:
یکی از خانهها را داخل میشویم.
جدای از اینها رسمالخط مطابق دیدگاه امیرخانی باز هم اولین چیزیست که توجه آدم را جلب میکند و از این همواره جدانویسی در کتابهایش، خب دروغ چرا روی مغز و اعصاب بندهست. اگر کسی دلیل موجه آقای امیرخانی را میداند به ما هم یاد بدهد!
در کل خواندن کتاب هم به قیمتش میارزد هم به وقتش. پیشنهاد میکنم بخوانید و این بار کرۀ شمالی را به جای افرادی که از آن گریختهاند از زاویۀ کسی بشناسید که دو بار در صلح و آرامش به آن سفر کرده است. اگر نقدی هم چه به نوشتۀ من و چه به کتاب داشتید خوشحال میشوم بگویید.
امتیاز من از ده به کتاب: ۷.۵/۱۰
دیگه همین :))