یکی از حقایق انکار ناپذیر در جامعه کنونی ایران این است که مردم نسبت به گذشته بسیار پیچیده تر شده اند. برای مثال، اگر متولدین دهه های 50، 60 و 70 شمسی از پدران و مادران خود درباره معیار هایی که با آن همسر خود را انتخاب نمودند بپرسند، با مجموعه ای از معیارها و استدلال های ساده مواجه می شوند. در گذشته معمولا حداکثر یک یا دو ماه بعد از اولین دیدار دختر و پسر (منظور اولین جلسه ای است که به قصد آشنایی برای ازدواج ترتیب داده می شد)، در صورتی که علاقه و کشش دو طرفه تا حدودی ایجاد می شد آن دو با یکدیگر عقد دایم می کردند و بر اساس میزان تمکن مالی پسر یا خانواده او، مراسم ازدواج بلافاصله و یا با گذشت مدتی ترتیب داده می شد. اما آیا اگر جوانان امروز بر طبق عملکرد پدارن و مادران خود عمل کنند، به نتیجه مناسبی می رسند؟ بخشی از پیچیدگی امروز جامعه ایران به دلیل پیچیده تر شدن کل تمدن بشری است به این معنی که هر اندازه که از تمدن بشر می گذرد، جوامع بشری پیچیده تر می شوند. فارغ از اینکه ایا این مساله خوب است یا بد، موضوعی که در اینجا مطرح می شود این است که ما بر اساس چه متر و معیار هایی باید وارد یک رابطه شویم ؟ روابطی مثل شراکت اقتصادی، دوستی و زندگی مشترک.
در طول دوره کارشناسی ارشدم، از ابتدای ورود به دانشگاه صنعتی شریف ، اتفاقاتی برای من و اطرافیانم افتاد که در نهایت من را ملزم به جست و جو برای یافتن ابزاری کرد که با آن بتوانم ارزیابی دقیق تری از شخصیت خود و اطرافیانم داشته باشم و بتوانم با دقت بالاتری رفتار و تصمیمات آنها را در شرایط آتی تخمین بزنم. مثلا اینکه اگر شما با یکی از دوستانتان که بیش از 5 سال است که یکدیگر را می شناسید، در زمینه ای درددل کنید و از روابطی که قبلا داشتید برایش بگویید، چقدر احتمال دارد که بعدا او از این اطلاعات بر ضد شما استفاده کند و از این اطلاعات سوء استفاده کند؟ یا اینکه اگر با یکی از دوستانتان در زمینه ای همکاری می کنید، چقدر درست است که همکاری و شراکت خود را با او وسعت دهید ؟ جواب خیلی از این سوالات را به راحتی نمی توان فهمید.
بعد از جست و جو های بسیار و صحبت با دوستان و اطرافیانم، من به طور کاملا اتفاقی و از طریق دو تا از دوستان نزدیک برادرم، با مکتب یونگ و به ویژه بخش روان تحلیل گری بر مبنای اساطیر باستانی که یکی از شاخه های مکتب یونگ است آشنا شدم. دوستان برادرم خود در گذشته مطالعات گسترده ای در این حوزه داشتند و اصطلاحا هر دو " یونگیست " بودند. بعد از دوبار صحبت درباره مکتب یونگ و بحث روان تحلیل گری، من شیفته این حوزه شدم و احساس کردم که جواب سوال خودم مبنی بر اینکه " با چه ابزاری می توانیم با دقت خوبی رفتار خود و اطرافیانمان را در آینده و در شرایط مختلف حدس بزنیم ؟" را یافته ام. در نهایت من تصمیم گرفتم تا یکی از دوستان برادرم ( یکی از دو فردی که من را با مکتب یونگ آشنا کرده بود ) را به عنوان استاد خودم در این حوزه انتخاب کنم و به کمک ایشان در طی یک رشته جلسات خصوصی، شاخه ای از مکتب یونگ که مربوط به روان تحلیل گری و شخصیت شناسی بر اساس اساطیر یونان بود را فرا بگیرم. ایشان خود دارای لیسانس روانشناسی بودند که سوای تحصیلاتشان در این حوزه، مطالعات گسترده و جامعی در بحث روان تحلیل گری داشتند و قبل از من هم شاگردان زیادی در این حوزه داشتند. در کنار برگزاری جلسات خصوصی، ایشان کتاب های مرتبط را به من معرفی می کردند و من باید همراه با کلاس، آن کتاب ها را مطالعه می کردم و هر هفته هم تکالیفی به من میدادند که باید تا جلسه بعدی آنها را انجام میدادم. این حوزه آنقدر برای من جذاب بود که به درخواست من، جلسات از حالت یک ساعته به دو ساعته و بعدا سه ساعته تغییر پیدا کرد. البته بیان فصیح و جذاب ایشان در این مساله بی تاثیر نبود. من واقعا احساس میکردم که پاسخ سوال خودم که سه سال به دنبال آن بودم را یافته ام. در نهایت پس از طی چند هفته و مطالعه دو کتاب احساس می کنم که حداقل می توانم بطور درست تر و هوشمندانه تری با اعضای خانواده خودم و دوستان نزدیکم ارتباط برقرار کنم.
در جامعه کنونی ایران، افراد بسیار پیچیده شده اند. بنظرم در حال حاضر مردم ایران خیلی خوب نقاب می زنند و نقش بازی می کنند. این مساله تصمیم گیری برای شروع یک رابطه جدی را با مخاطرات فراوانی همراه می کند. در نهایت گذر زمان چهره واقعی افراد را مشخص می سازد اما مشکل اینجاست که شاید برای شناخت عمیق کار از کار گذشته باشد و شما ناگهان با یک خیانت و یا یک تغییر رفتار غیرمنتظره از سوی اطرافیانتان مواجه شوید. در اینجا برد با کسی است که از همان ابتدا شخصیت طرف مقابل را به درستی تخمین بزند. البته نباید از فاکتور زمان در اینجا غافل شد به این معنی که انسان ها در طول زمان تغییر می کنند. متاسفانه عمر ما برای سعی و خطا فرصت کافی در اختیارمان قرار نمی دهد و ما باید از تجربه گذشتگان خود حداکثر استفاده ممکن را ببریم. بخشی از این تجربه در حال حاضر در مکاتب مختلف روان شناسی جمع شده است. قصد من در اینجا این نیست که مطالعه مکتب یونگ را تنها راه فراگیری ابزار های لازم معرفی کنم. قصد من بیان این مساله است که در دنیای امروز، هر شخصی باید از طریق مطالعه، در نهایت به ابزار های لازم در حوزه شناخت خود و اطرافیان مجهز شود. شاید شخص دیگری کتاب نهج البلاغه و مجموعه نامه های علی (ع) به مالک اشتر را مبنای فراگیری قرار دهد که اتفاقا من توانستم توجیه و استدلال هایی مبتنی بر مکتب یونگ برای بسیاری از نصایح علی (ع) به مالک اشتر پیدا کنم. توصیف من از مکتب یونگ این است که شما با مطالعه آن، مجهز به یک دید یا اصطلاحا vision جدید می شوید که در شناخت و قضاوت درست سایرین به شما کمک می کند.