امیرمعین
امیرمعین
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

آنچه از جاناتان ، مرغ دریایی آموختم .


نیمه شب دیروز کتاب جاناتان مرغ دریایی را به عنوان کادوی تولدم دریافت کردم . از اسمش معلوم بود که کتابی جذاب برای خواندن پیش رو دارم ؛ عنوانی جلب کننده که نمی شد به راحتی از آن گذشت .

به خاطر شوق و ذوقی که از دریافت کادوی تولد داشتم همان شب ، دو فصل از آن را تمام کردم . و در تمام این مدت ، از نظرم ، راجع به این کتاب هی مطمئن تر می شدم ؛ این کتاب دقیقا همانی بود که من می خواستم ، جاناتان مرغ دریایی .

توانست چیز هایی را به من بیاموزد که من اگر می خواستم آن ها را با تجربه در زندگی خودم ، بیاموزم نزدیک پنجاه سال یا حتی بیشتر طول می کشید . یا نه اصلا به آن ها پی نمی بردم . اما اگر هم از وجود چنین راز هایی با خبر هم می شدم ، در آن سن و سال زیاد نمی شد که خودم را رشد بدهم .

بزرگترین چیزی که من از جاناتان جان عزیز آموختم : « زندگی یک مرغ دریایی چیزی بیش از خوردن و شکار و جدال با هم بر سر خورده نانی است . زندگی یک مرغ دریایی یعنی پرواز کردن . پروازی که هویت آنان را نشان می داد . پروازی که آن ها را کامل می کرد . آن هم نه هر پروازی بلکه پرواز به سبک جاناتان و امثال وی . پروازی که برای بدست آوردن یک تکه گوشت ماهی نبود بلکه برای رشد و پیشرفت . برای کامل تر شدن . »

در کتاب جاناتان مرغ دریایی آموختم : « تا وقتی که می شود با یادگیری و تمرین خود را به جاهای دور از دسترس و باورنکردنی رساند چرا باید من بروم و سرگرم کار هایی بشوم که مرا محدود کرده اند ، مثل : غذا خوردن ، پول در آوردن و تلاش و کار برای غذا خوردن ؛ خوابیدن برای انرژی گرفتن برای یک کار پولساز خوب در پس امروز . »

ای کاش می توانستم همه ی جملات آن را برایتان بنویسم و خلاصه نسخه ی الکترونیکش را بدون اجازه ی ناشر و مترجم پخش کنم . تا همه از این نعمت برخوردار شوند ؛ برای رسیدن به کمال . چرا که از جاناتان جان یاد گرفتم :« اگر یک راز را از زندگی آموختی نباید آن را پنهان کنی . حتی باید آن را جار بزنی که همه از وجودش با خبر شوند . ان وقت است که تو به تکامل رسیده ای ؛ چرا که تو عاشق ماهیت وجودی همه ی جاناتان هایی که در مرغان دیگر پنهان شده اند شده ای . »

« ما قابلیتی جز غذا خوردن و پول در آوردن داریم که اگر از آن با خبر شویم از زندگی کاملا لذت خواهیم برد و زندگی یعنی همان . »

ببینید خریدن این کتاب از نان شب واجب تر است و خواندن آن از خریدنش هم واجب تر . در اولین فرصت بروید و آن را از کتابفوشی بخرید . ولی خب ، اگر قصد خریدن آن را ندارید ، بگذارید برایتان شرح زندگی این مرغ را بیان کنم تا جملات نتیجه گیری ، که نوشته ام ، برایتان نا مفهوم نمانند .

جاناتان مرغ دریایی بود که مثل دیگر اعضای گروهش که فقط و فقط به فکر خوردن و زنده ماندن بودند زندگی نمی کرد . حاضر بود هیچ غذایی نخورد ، اما تلاشش را معطوف تمرین کند تا به بهترین شکل و حتی بدون هیچ محدودیتی پرواز کند ؛ چند هزار متر برود بالا و بعد شیرجه بزند پایین آن هم با سرعت چند صد کیلومتر در ساعت ، بدون به حرکت در آوردن بال هایش در آسمان بماند ، که خب این کار غیر ممکن بود برای یک مرع دریایی ؛ البته تا قبل از در آسمان ماندن جاناتان ، بدون هیچ حرکتی از بال هایش . »

نا گفته نماند که این مرغ شکست هایی را هم محتمل شد که ترد از خانواده و گروه و برخورد با سرعت بسیار بالا با سطح آب از آن ها بودند . اما به موفقیت هایی رسید که از انگشتان دست هم بیشتر هستند : شناختن خودش و قابلیت هایش ، بدست آوردن توانایی هایی مثل پرواز افقی ، عشق به همنوعاش و آنچه در آن ها نهفته شده است ، کمال و ....

امیر . معین .

این ها هر آنچه بود که من از جاناتان یاد گرفتم . در ادامه اگر مایل باشید قسمتی از این کتاب را آورده ام :

«جاناتان ؛ وقتی به سرعت کامل دست پیدا کنی ، همون لحظه به بهشت خواهی رسید . سرعت کامل ، سرعت هزاران یا میلیون ها کیلومتر در ساعت نیست ،حتی سرعت نور هم سرعت کامل به حساب نمی آید . چون هر عددی یه محدودیته و تکامل محدودیت پذیر نیست . سرعت کامل ، پسرم ، یعنی آن جا بودن . »

نصیحتی از استادِ پروازِ به جاناتان .


کتابداستانمحدودیت ها
امیرمعینم ... نویسنده و روانشناس ویرگولی ... وصلت کرده با کتابها ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید