"هنرمند باید به کف پاهایش متعهد باشد!"
این جملهای بود که مرا ترغیب کرد تا مقالهای با موضوع فرش بنویسم. فرش ایرانی شاید شناختهشدهترین اِلمانیست که ایرانیان را با آن میشناسند. با اینحساب شناخت فرش برای دیزاینرها از اهمیت بیشتری برخوردار است. در این مقاله کوشیدهام با توجه به حوصله مخاطب اینستاگرامی مطالب را کوتاه و مفید بیان کنم. علاقهمندان میتوانند با مراجعه به مجله «آنگاه» مصاحبه با عزیزانی چون پرویز تناولی، بررسی آثار هنرمندان مختلف،تاریخچهای بر فرش و دیگر سرفصلها را به تفصیل بخوانند و لذت ببرند.
هنر بافت فرش با دست،تخیل، خلاقیت در طراحی نقش آغاز میشود و با نخهای گرهخوره زنده میشود. فرشهای ایرانی نمادی از میراث فرهنگی غنی ایران هستند که حتی در روابط سیاسی هم نقش تاثیرگذاری داشتهاند. فرش از مشخصههای هر خانه ایرانی هست که خانه را خانه میکند. ارزش فرش ایرانی را بر اساس عوامل متعددی از جمله پیچیدگی نقشها، جنس، تعداد گرهها، تنوع رنگ در طرح و قدمت و اصالت فرش تخمین میزنند. فرش ایرانی تاریخچه ای ریشه دار دارد...
فرش ایرانی را میتوان به دوگروه کارگاهی و عشایری تقسیم کرد، فرشهای کارگاهی از روی نقشهای مشخص توسط بافندگان در کارگاه یا خانه بافته میشوند اما فرشهای عشایری برای مصرفخانگی خود بافندگان بافته میشود لذا بافنده رنگها را به سلیقه خود انتخاب میکند و اگر چه از طرحها و نقشههای سنتی استفاده میکند اما با تغییراتی که در آنها بوجود میآورد ((چیزی از خود)) در آن باقی میگذارد.
گبه فرش دستبافتی است که با طراحی انتزاعی که بر زمینه رنگ و بازیگوشی همراه با هندسه متکی است مشخص میشود. پرویز تناولی در مصاحبه خود با «آنگاه» میگوید: (اوج آزادی عمل زنان عشایری در گبه بروز میکند. بعضی از گبههایی که زنان بافتهاند دست کمی از کارهای آبسترهی هنرمندان ندارد. دلیلش هم آن بوده که گبه را برای خود بافتهاند و در سکوت بافندگیشان به عرفانی خاموش دستیافتهاند.)
بر نگاه هیچ سینما دوستی پوشیده نیست که یکی از درخشانترین فیلمهای داستانی ساختهشده در ایران «گبه»، ساخته محسن مخملباف (1374) با همکاری مشترک کمپانی mk2 فرانسه و صنایعدستی ایران است. اِلمانهای موجود در فرش، علاوهبر زیبایی خیرهکننده خود، نماینگر اندیشه ایرانی هستند. قالی «باغ بهشت» نشان میدهد ایرانیان از گذشتههای دور در پی آفرینش بهشتی روی زمین بوده اند. درخت به عنوان استعاره ای بصری از چرخه زندگی است. گل رز عشق و زیبایی، لالهها نماد تجدید و تولد دوباره، یاس با خلوص و بیداری معنوی همراه هستند؛ تکرار الگوهایی تکراری مانند گره بیپایان، تجسم ابدیت و به هم پیوستگی همه چیز است. چند ضلعیهای پیچیده حکایت از دقت کیهان و هماهنگی خلقت دارند. چنین طرح های هندسی نظم ذاتی جهان را به بینندگان یادآوری میکنند. این موارد نه تنها به دلیل جذابیت زیبایی- شناختی، بلکه برای انتقال پیامهای احساسی و تجربیات انسانی به دقت در بافت فرش ایرانی مورد توجه قرار گرفته اند. فرش جایی برای نمایانکردن تخیل و اشتیاق به زیباتر کردن دنیای اطراف بودهاست. فرش ایرانی هنرهای مختلفی را در قلب خود جای داده است؛ از طراحی و مهندسی نقوش گرفته تا رنگرزی و بافندگی. ما آدم های دچار روزمرگی، از فرط تکراری شدنِ جلوههای بصری جهان اطرافمان دیگر زیبایی و ظرافت های فرش ها را نمیبینیم. اما هنرمند، این انسان ریز بین و نکته سنج، آن جلوه های به ظاهر عادی شده را کشف می کند و با برانگیختن احساساتمان، ما را به اندیشیدن وا میدارد. در انتها یک اثر بی بدیل را مورد بررسی قرار میدهیم و برای مطالعه آثار بیشتر شما را به مجله« آنگاه» ارجاع میدهم.
برای مثال ندا رضوی پور در این اثر کنار فرشها قیچی گذاشتهبود تا هرکس تکهای از آن را جدا کند و در پاکتهای مخصوص با خود ببرد. تلاش بسیار و سخت مخاطب برای برش فرش و سپس مواجهشدن با متن روی پاکت، ایده اصلی نمایشگاه را که بیشتر مواجهه با خشمی پنهان بود، شکل میداد؛ گویی مخاطبان قسمتی از خود راجدا، تکهتکه کرده و از این کل به همپیوسته کنار میگذارد و در نهایت، ما با جای خالی تکههایی روبرو میشویم که ترمیم و احیای آنها سخت و دشوار خواهد بود.