هر محتوا (متنی، بصری و صوتی) دو بخش دارد. یک،"چهگفتن (روح و فحوا)،" دو،"چگونهگفتن (جسم و فرم)." مولفه اول قائم به استعداد ذاتی، خمیرمایه و خلاقیت خالق است؛ در حالی که فرم ادای مطلب، بهلطف تمرین، تکرار و چرکنویسی عیار میگیرد. نقص در ویژگی اول، مشابه کور بودن اجاق آدمی است و به احتمال زیاد برای درمانش کاری از دست کسی برنمیآید، ولی اگر کمیت المان دوم لنگ بزند، قصه به این میماند که مدام، نطفهی ایدهای ناب در ذهن شما بسته شود، اما زایمان پرمشغله، پرخون و دردناک، فکر سقط جنین را به سرتان بیاندازد. باری، اگر درکار تولیدمحتوا هستید و پس از یافتن ایده برای مکتوب ساختن آن با چالش مواجه میشوید، همراهی من در سطرهای پیش رو خالی از لطف نیست.
شماتیک زیر را نگاه کنید. اقتباسی است آزاد از چارچوب Essayنویسی در زبان انگلیسی. حال با کمی چکشکاری میتوان از آن برای مقالهنویسی فارسی بهره گرفت. کافی است پس از جرقهی اولیه، برای بالوپرگرفتن ایده، آنرا به ترتیب در بخشهای مشخص شده پخش کنید و محتوای خود را تحویل بگیرید.
خط اول (عنوان یا تیتر)
هرچند عدهای پس از اتمام نگارش برای مطلب خود ایده دستوپا میکنند، اما مشخص بودن عنوان پیش از آغاز به نویسنده کمک میکند تا در مسیری روشن گام بردارد و مرزهای محتوای خود را بهتر بشناسد. برای یافتن عنوانی جذاب میتوانید از فرمولهای زیر بهره بگیرید.
پاراگراف اول
اگر خوششناس باشیم و عنوان، مخاطب را به مطالعه وسوسه کند، ناچاریم در چند جمله کوتاه، تصویری جامع از آنچه در انتظار اوست ترسیم کنیم. پاراگراف اول، محل طرح موضوع بوده و چکیدهوار، تمامی آنچه بیان کردهایم را نمایش میدهد. اگر مقدمه به دهان خواننده مزه نکند، یا با بدنه مقاله همخوانی نداشته باشد، نه تنها مخاطب را از دست میدهیم، بلکه روی اعتبار و آبروی خود قمار کردهایم.
پاراگراف/های میانی
پس از بیان مسائل مقدماتی و طرح موضوع، زمان ارائه مستندات، دلایل یا مطالب تفصیلی است. فرض کنید موضوع مقاله ما "معرفی بهترین غذاخوریهای بینراهی مشهد-تهران" باشد. در مقدمه به هدف یا کاربرد مطالعه پرداخته و تصویری کلی از شرایط رستورانهای مسیر ارائه میدهیم. سپس سروقت مولفههای فنی و شیوه انتخاب خود میآییم و کار را شرح و بسط میدهیم. آنچه در این قسمت نوشته را نفیس میکند، وفاداری به منطق و حقیقت است. به خصوص اگر رپورتاژ مینویسید، برای مخاطبی که وقت خود را به مطالعه نوشته شما تخصیص داده دروغ نگویید و به شعورش توهین نکنید. در مثال مذکور، باید ردهبندی را دقیق، متناسب با معیارهایی که اعلام کردهایم انجام دهیم.
پاراگراف آخر
در قسمت نهایی باید طوری نگارش کنید که اگر مخاطب پس از دیدن عنوان و مقدمه، بدنه را ناخوانده رها کرد و به پاراگراف آخر رسید، کلیدواژه، عصاره و جانمایه محتوا را دریافت کند. درصورتی که این کار با دقت و وسواس انجام شود، شاید حتی نظر مخاطب تغییر کند، به سطرهای میانی بازگردد و واژهها را زیر ذره بین قراردهد.
همانطور که گفته شد، ایدهی این قالب یا فرم نگارش محتوا از Essayنویسی انگلیسی آمده و برای خود من- در بسیاری موارد- گرهگشایی کرده است. امیدوارم اشتراک آن با شما نه تداعی ضرب المثل شیخوشیره که سادگی معما پس از حل شدن باشد. هدف این بود که من و شما به عنوان محتوانویس (وگاهی نویسنده)، بتوانیم با کمترین مشقت و چالش، به کمک یک دیاگرام ساده، آنچه در ذهن داریم را متولد کرده و از سقط جنین افکار خود جلوگیری کنیم. ارادت.
منبع تصویر آخر:
شرح این هجران و این خون جگر/ این زمان بگذار تا وقت دگر