حدود ۲۰ سال از اولین تلاشهام برای ورود به عرصه مربیگری میگذره. اون موقعها دنبال این بودم که مربی فوتبال بشم. بعد به جای اینکه پیشنهاد شهاب زنجان رو قبول کنم رفتم دانشگاه. و حالا دارم مربیگری در عرصه مدیریت محصول را برای چندمین سال تجربه میکنم. در متن زیر در قالب مصاحبه سعی کردم فضای مربیگری رو شفافتر کنم. و کسی که تحت مربیگری هستش رو چه در محیط کار چه ورزش با عنوان بازیکن در متن آوردهام.
خبرنگار: یه جایی ازتون خوندم که گفتید مربیگری، عشق سخته! درسته؟
مربی: بله همین طوره.
خبرنگار: میشه بیشتر توضیح بدید. آیا این همونه که شاعر میگه که عشق آسان نمود اول...؟
مربی: نه. وقتی میخوای مربی کسی باشی لازمهش اینه که خیلی خیرخواهش باشی خیلی. و خیلی دوستش داشته باشی. کوچکترین اختلافی میتونه کل رابطه رو تحت تاثیر قرار بده. و بعد هر اتفاقی بیفته باید این اصل رو با خودت همراه داشته باشی. حتما که اون حد از عشق و دلسوزی و خیرخواهی که تو برای بازیکن میخوای از سمت اون دریافت نمیکنی و حتی ممکنه نفهمه که تو راجع بهش چه حسی داری. ممکنه حتی برعکس انتظارت بشه و ازت فاصله بگیره و به حرفت گوش نده. و تو همچنان باید ادامه بدی تا وقتی مربیش هستی، و سعی کنی به شکلهای مختلف متوجهش بکنی.
خبرنگار: یعنی عشق یه طرفه میشه!؟ اذیتکننده نیست؟
مربی: نه. پایدار نمیمونه اگه یه طرفه باشه و به زودی اختلافا طوری میشه که ترجیح میدن با هم کار نکنن. اما در اغلب اوقات بازیکن متوجه بخشی از اون خیرخواهی میشه و سعی میکنه حداقل زبانی قدردانی بکنه. اما تعداد کمی از بازیکنا هستن که نهایت تلاش و وفاداری و صداقتشون رو به کار میبرن تا زحمات مربی به نتیجه برسه و در واقع قدردانی درست و حسابی کرده باشن.
خبرنگار: وفاداری و صداقت! چه عجیب. فکر نمیکردم همچین ویژگیهایی اینجا مهم باشن.
مربی: عرض کردم تلاش و وفاداری و صداقت. هر سه تاش با هم ☺
خبرنگار: به نظرم برای مخاطبای ما هم جذاب باشه که راجع به این سه تا بیشتر بدونن؛ هم برای مربیای جوان و هم برای بازیکنا. ممنون میشم بیشتر توضیح بدید.
تعداد کمی از بازیکنا هستن که نهایت تلاش و وفاداری و صداقتشون رو به کار میبرن تا زحمات مربی به نتیجه برسه و در واقع قدردانی درست و حسابی کرده باشن
مربی: بله حتما. اگه این سه تا نباشه از نظر من هیچ قدردانیای از مربی نشده. اینکه فقط تشکر و ممنون و اینا بگیم که کار در نمیاد. نمیگم اینا نباشهها اینا ادب بازیکن رو میرسونه ولی بدون نهایت تلاش و وفاداری و صداقت همه زحمات الکی میشه.
خبرنگار: به نظرم سختگیرانه میاد. خب شاید بهتر باشه اول راجع به نهایت تلاش صحبت کنیم. مگه بازیکنا همه تلاششون رو نمیکنن؟
مربی: مربی و بازیکن دو تا نقش هستن. هر کدوم در عمل وظایف خودشون رو دارن. پس هیچ کدوم از اون یکی بالاتر و برتر نیس. اما چون وظیفه مربی راهنمایی و آموزش و تمرین دادنه و وظیفه بازیکن پیاده کردن دستورات مربیه پس اصل رابطه در عمل بر اساس فرمانپذیری بنا میشه. اگه قرار باشه به هر دلیلی بازیکن، تمرین مربی رو به طور کامل انجام نده یا اصلا انجام بده اما درونی مخالفت داشته باشه یا ازش بدزده این معنیش نهایت تلاش دیگه نمیشه. این یه کمکاری گسترده است. این معنیش عدم قدردانیه.
خبرنگار: خب ممکنه بازیکن حس کنه نمیتونه انجام بده یا اصلا تمرین رو قبول نکرده باشه.
مربی: و این بدتره. عذر بدتر از گناهه [خنده]. ممکنه اینایی که شما گفتی بخاطر سوءتفاهم باشه که بازیکن باید بیاد و مطرح کنه و برای خودش حل کنه چون مربی بر اساس تشخیصش و تجربهش به این رسیده که چی برای بازیکن بهتره. قاعدتا بازیکن باید خیرخواهی مربی نسبت بهش رو درک کرده باشه و متوجه این باشه که رابطهش با مربی از جنس فرمانپذیریه.
خبرنگار: خب ممکن نیست مربی اشتباه کنه؟
مربی: درسته مربی هم ممکنه اشتباه کنه اما بازیکن باید اصل رو بر این بذاره که اشتباهی نبوده و فقط به دنبال انجام تمرینها و دستورات مربی باشه. چیزی که مربی ازش خواسته حتما براش قابل انجامه و مربی براش استدلالی داره. اگه بازیکن پذیرش نداره در واقع یعنی مربی رو قبول نداره. اما اگه سوال داره باید با مربی مطرح کنه.
خبرنگار: قانع شدم. سختگیرانه نیست و منطقیه. به نظر میاد که اغلب بازیکنا هم همین کار رو بکنن درسته؟
مربی: بله منطقیه اما همیشه آدما کارهای منطقی رو انجام نمیدن [خنده]. اتفاقا اغلب کمکاریشون رو گردن دیگران میندازن. و این یعنی عدم نهایت تلاش. مثلا یه روز میگه کارهایی که ازم خواستی زیاد بوده یه روز میندازه گردن بازیکن دیگه یه روز میندازه گردن مشکل جسمی خودش یه روز گردن تورم یه روز زمین کجه!
خبرنگار: این همون از کار دزدیدنه یا فرق داره؟
مربی: بله همونه تهش به اون میرسه. ظاهرا میخواد که تلاشش رو بکنه اما مثلا بخشی از تمرین رو درست انجام نمیده. یا قراره ۱۰ بار یه تمرینی رو انجام بده ۹ بار انجام میده. از اون بدتر وقتی باهاش موضوع رو در میون میذاری میگه آخه فلان. آخه این جوری بود. آخه نمیشه. بعضی مواقع هم آخه نمیگه اما از رفتارش معلومه که درونش پر از آخه و ایناس [خنده].
خبرنگار: اگه اشتباه نکنم این همون صداقته درسته؟
مربی: بله. منتها از نظر من صداقت فقط به از کار ندزدیدن مربوط نمیشه. نهایت صداقت اینه که همیشه مربی هر چی لازم باشه بدونه رو بدونه. همون طوری که هست. بازیکن فکر و تمرین و حرفش یکی باشه همونی که مربی ازش خواسته. گارد نداشته باشه. پنهانکاری نداشته باشه. اگه داره یا سریعا حلش کنه یا با مربی در میون بذاره. اینا همه منطقیه درسته؟
خبرنگار: بله [خنده] میخواید بگید اینجا هم همه آدما کار منطقی رو انجام نمیدن؟
مربی: دقیقا. پنهانکاری میکنن و چیزی که به تمرین ربط داره رو به جای اینکه به مربی بگن بین خودشون راجع بهش حرف میزنن. پنهانکاری انرژی آدما رو کم میکنه. بعد کم کم عیبگیری شروع میشه؛ یعنی از کار مربی انتقاد میکنن اما نه انتقاد به درد بخور بلکه انتقادی که از همون پنهانکاری اومده و این انتقاده رو کادوپیچش میکنن تا خیلی از ادب خارج نشن اما واقعیتش اینه که خیلی زودتر یعنی همون موقع که اجازه دادن پنهانکاری انجام بشه از ادب خارج شدن و حق مربی رو رعایت نکردن.
خبرنگار: خب مگه کنار تیم روانشناس و مشاور نیس؟ به نظرم رسیدگی به این موارد باید کار مشاور باشه.
مربی: نه. درستش اینه که اول با مربی مطرح بشه و اگه مربی نیاز دید با مشاور در میون گذاشته بشه.
خبرنگار: اوکی. راجع به وفاداری هم توضیح میدید؟
مربی: گاهی شرایطی پیش میاد که انگار همه فکتها با حرفی که مربی زده در تناقضه در این شرایط اینکه بازیکن بخواد به مربی شک کنه یا فکتها رو بپذیره این خلاف وفاداریه. خب درستش اینه که به خودش بگه حتما مربی دلیلی داشته برای حرف یا کارش پس باید اول از خود مربی بپرسه. گاهی هم ممکنه یه سوالی از مربی بپرسه و جواب مربی براش قانع کننده نباشه و بعد بره از دیگران بپرسه این هم خلاف وفاداریه. میگم اگه قانع نشده باز درستش اینه که با مربی مطرح کنه و اگه موضوع خیلی جدیای نیس با نظر مربی جلو بره. یادم میاد یه بار یه بازیکن ازم پرسید که فلان کار رو چه کسی انجام داده؟ میخوام بگم موضوع در این حد پیشپاافتاده. بعد من تو دیتام نگاه کردم و گفتم من گشتم تو دیتا دیدم فلانی این کار رو انجام داده. اما اون بازیکن به جواب من راضی نشد و جلوی من از یکی از بازیکنا پرسید. این از نظر من خیلی فوله خیلی اشتباهه. البته بعدا بهش تذکر دادم. البته وفاداری بعد از دوره مربی هم هست که با همه بالا و پایینا همواره از مربی با نیکی یاد کنه بازیکن. چنانکه مربی هم باید عیب بازیکن رو جلوی بقیه داد نزنه.
خبرنگار: ممنونم. متوجه شدم. اگه میشه راجع به این هم توضیح بدید که اگه بازیکن نهایت تلاش و صداقت و وفاداریش رو نداشت باید باهاش چی کار کرد؟
مربی: خب اینا باید در طول زمان اما به سرعت شکل بگیره. در کل بازیکن هم انسانه و اختیار داره و نمیشه بهش اجبار کرد. حالا چی کار باید کرد؟ بازیکن یا خودش رو اصلاح میکنه یا باید باهاش خداحافظی کرد.
خبرنگار: چقدر قاطعانه [خنده]
مربی: بله. چون در غیر این صورت داریم همدیگر رو اذیت میکنیم. دیدم مربیای بزرگ هم این جوری هستن. ببین بازیکن باید مسئول کار خودش باشه یعنی صفر تا صد کار رو برداره باید واقعا به مربی باور داشته باشه و حتی حضورش در تمرینا و در تیم برای بقیه هم الهامبخش باشه به این روحیه میگن میژینری.
خبرنگار: در آخر لطفا از خودتون بگید. خودتون با مربیتون چه جوری بودید؟
مربی: به شدت عاشقشونم. به شدت قدردانشون هستم. همیشه نظر ایشون رو به نظر خودم ترجیح دادم. بارها دیدم چیزی رو که برای من خواستهن از مدتها قبل براش برنامهریزی و تلاش کردهن برای همین سعیم این بوده که به جای حتی سوال پرسیدن ازشون یاد بگیرم، کارم رو درست انجام بدم و پشت گاردهام مخفی نشم. در واقع در تعامل با ایشون تقریبا گاردی هم باقی نمونده برام [خنده] سعی کردم هر چی ازم خواستهن رو در زودترین زمان ممکن انجام بدم و اونا رو به همه کارام اولویت بدم. هیچ وقت کنار نکشیدم. هیچ وقت با تصمیمشون مخالفت نکردم و دنبال این بودم که از نحوه تصمیمگیریاشون یاد بگیرم. همیشه ازشون به نیکی یاد میکنم یعنی اگه جلوم رو نگیرین میتونم کلی از ایشون تعریف کنم [خنده] گرچه رابطه صمیمانهای با هم داشتیم اما جایی که ایشون نیستن ترجیح میدم محترمانه و مودبانه ازشون اسم ببرم و مثلا از ضمیر جمع استفاده کنم [خنده]