از ترجمههای این کتاب دو تا را تأیید میکنم: اول، ترجمۀ سروش حبیبی، و دوم، ترجمۀ صالح حسینی.
***
«سه روز زجر کشید و بعد هم مرگ. بله، این بلایی است که ممکن است هر لحظه بیخبر به سراغ من هم بیاید.»
«این سه روزِ آخر را که دیگر یکبند جیغ میکشید تحملناپذیر بود، خودم هم نمیدانم چطور تاب آوردم.»
اینها صحبتهایی است که بعداز مرگ ایوان ایلیچ و در فصول آغازین کتاب، میان دوستان و همسرِ ایوان ردوبدل میشود: اینکه ایوان سه روز درد کشید و بعد مُرد. اما آیا، حقیقتاً، تمام درد و رنجِ ایوان ایلیچ به همان سه روز خلاصه میشود؟ در دیدی وسیعتر، آیا تمام درد و رنجِ انسانها در زمان رختبربستن از دنیا، به همان لحظات احتضار محدود است؟
در ادامۀ کتاب، نویسنده با هنرمندیِ تمام، به شرح حقیقت «زندگی و مرگ» میپردازد. تولستوی ماجرای زندگی ایوان را از تولد، تحصیل، یافتن شغل، و ازدواجش میآغازد و پساز آن، خواننده را تا زمان مرگ او با خود همراه میکند. تولستوی با دیدی روانشناسانه نسبت به زندگی و مرگ نشان میدهد که پساز ظهور اولین علائم بیماری، ایوان ایلیچ چطور درصدد نادیده گرفتن، انکار و سپس درمان بیماریِ خود برآمد؛ چطور بهطور مداوم، میان دو حالت متضاد و متناوبِ «امید و ناامیدی» در نوسان بود؛ با چه افکار و احساساتی نسبت به خود و دیگران دستوپنجه نرم کرد؛ و چطور برای فهم دلیلِ رنج زندگی، و مفهوم زندگی و مرگ، با خویش و خاطرات خویش گلاویز شد؛ و چطور در نهایت به مفهومی دررابطه با زندگی و مرگ رسید؛ مفهومی که چون الماس، پساز کندهکاری با تیشۀ تردیدها و سؤالها، از دلِ صخرههای رنج سر بیرون آورد.
ایوان با آگاهی از فلسفۀ زندگی خویش، با آرامش از دنیا میرود و این سؤال را در ذهن خواننده باقی میگذارد که آیا همۀ انسانها تا پیشاز زمان مرگ به مفهوم زندگی خود پی میبَرَند؟ و برای من درک مفهوم زندگی و مرگ چگونه خواهد بود؟
? برشهایی از کتاب:
«اینهمه زجر کشیدن برای چیست؟»
و همان صدا پاسخ میداد:
«دلیلی در کار نیست، همین است.»
و فراسوی این و جز این هیچ نبود.
«یعنی چه؟ چرا؟ امکان ندارد زندگیْ اینچنین بیمعنی و چنین هولناک باشد. اما اگر بهراستی چنین هولناک و بیمعنی بوده، چرا باید بمیرم؟ و چرا باید با اینهمه عذاب بمیرم؟ اشتباهی در کار است!»
و ناگهان به ذهنش رسید که «شاید آنطور که باید و شاید زندگی نکردهام؟» و پاسخ داد:
«اما چطور چنین چیزی ممکن است، من که همهچیز را بهشایستگی انجام دادهام؟»
در داستان دیگرِ این کتاب، یعنی «خاطرات یک دیوانه» نیز تولستوی احساسات، افکار، هراسها و تردیدهای فردی که خود را دیوانه میداند، دررابطه با زندگی، مرگ، ایمان و خدا شرح میدهد. همچنین این کتاب با نقد دو داستان یادشده همراهاست که خواندنشان را بعداز مطالعۀ داستانها پیشنهاد میکنم.
***
نام کتاب به فارسی:
مرگ ایوان ایلیچ و خاطرات یک دیوانه همراه با نقد
نام اصلی و انگلیسی کتاب:
Smert Ivana ilicha = The death of Ilyich
نویسنده به فارسی: لئو تولستوی
نام اصلی نویسنده:
Tolstoi, lev Nikolaevich
نام مترجم: علیاصغر بهرامی
موضوع: داستان روسی
مشخصات ظاهری کتاب:
قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۶۷ ص
انتشارات جوانه رشد، چاپ اول در سال ۱۳۹۷
خانم عموبیگی
۲۵ دی ۱۴۰۱ ۱۵:۳۰
@sas1990horse