م.ع·۳ ماه پیشنگاهی به سریال در انتهای شب مشکلات اقتصادیْ زندگی زن و شوهری را تحتتأثیر قرار داده و کار آنها را به جدایی کشانده است. فیلم به مسائل بعد از طلاق میپردازد.سریالِ در…
م.ع·۲ سال پیشولنتاینمیگم: «جونِ مادرت تو دیگه گیر نده. اصلاً من آخرِ بیسواتا. من میگم ولمتایم، ولنتایم، ولمتاین. اصلاً هرچی. اصلاً همونی که شما میگی. هم…
م.ع·۲ سال پیشدوست داشتندوست داشتنو که نمیشه لقمه کرد لای نون، و نمک زد بهش و گذاشت تو دهنِ زن و بچه. دوست داشتنو که نمیشه شُست و توی سبد گذاشت و چید توی میو…
م.ع·۲ سال پیشنام داستانک: اضافیشب عروسی عمو که رسید، مادربزرگ توی حیاط، عمو را کناری کشید و گفت: «مرد باید آنقدر دستهایش پر باشد که برای زدنِ در خانه دست کم بیاورد و با…
م.ع·۲ سال پیشمعرفی کتاب «فراسوی عقل سرد»همیشه نوشتنِ توصیفات بکر، بهکار بردن تشبیه و استعاره، و ایجاد تصاویرِ بدیع از پدیدهها و مفاهیم در داستان برایم دشوار بود. ساختن و بهکار…
م.ع·۲ سال پیشنام داستانک: پدربا نمایان شدن تابلوی هلالیشکل ورودی شهربازی، فریاد بچهها بلند شد: «بابا بابا نگه دار... نگه دار» پدر بغضش را فرو داد و با صدای گرفتهای…
م.ع·۲ سال پیشنام داستانک: از همان آغازدر همان اولین دیدار، قرار گذاشتیم که عاشق هم نشویم. چه قرارِ مضحکی! مگر هر دو آدم از همان اولین برخوردشان، با هم عهد میبندند که عاشق هم نش…
م.ع·۲ سال پیشنام داستانک: آموزگارِ عشقگفتم: از عشق چیزی نمیدونستم. به عشق میگفتم «عقش» مثلِ وقتی که به مشق میگفتم «مقش» یا شایدم «مخش» مامان میگفت: «بچه درست تلفظ کن!» مینش…
م.ع·۲ سال پیشنام داستانک: چایی هلدارکتاب را سهلانگارانه ورق میزنم و میپرسم: «به نظر تو بنویسم، بخوانم، فیلم ببینم یا متنی منتشر کنم؟» بلند میشود و میپرسد: «چایی میخوری؟»…
م.ع·۲ سال پیشمعرفی نمایشنامه «فعل»«فعل» نمایشنامهای است با دیالوگهای کوتاه و روان، و با داستانی جذاب که یکساعته خوانده میشود، اما آن را باید بارها مطالعه کرد. داستان با…