مشکلات اقتصادیْ زندگی زن و شوهری را تحتتأثیر قرار داده و کار آنها را به جدایی کشانده است. فیلم به مسائل بعد از طلاق میپردازد.
سریالِ در انتهای شب فیلمی است با شخصیتپردازی ضعیف، خالی از همذاتپنداری و باورپذیری، سرشار از دیالوگهای ضعیف، و غرقاب از دیدگاههای کلیشهای که حتی به خوبی بیان نشدهاند.
شخصیت بهرام:
شخصیت بهرام سؤالی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. استاد دانشگاهی مقتدر در زندگی زناشویی چطور به مردی تبدیل شده که افسار زندگیاش را در همۀ امور به دست زنی داده که از خودش ده سال کوچکتر است؟ در هیچکجای داستان، نشانی از بیاقتداری مرد نیست، به جز در حرفها که این امر به باورپذیری شخصیت او و همذاتپنداری با او لطمه میزند.
شخصیت ماهی:
ماهی زنی است عاشقپیشه که سعی کرده زندگی را با صرفهجویی سرپا نگه دارد، اما در فیلم اثری از تنگنای اقتصادی که لازمۀ این کار باشد نیست.
ماهی کارمند است و برای زندگی بهتر، حتی موهایش را رنگ نمیکند، اما بعد از طلاق با همان حقوق و با همان مسئولیتهای فرزندداری، حتی بیشتر، به ناگاه مو رنگ میکند و به سرووضع خود میرسد. تغییر زنی که بعد از طلاق، متوجه میشود باید به خودش برسد، درحالی که شوهرش مانع او نبوده، اگر ناشی از شخصیتپردازی و پیرنگ ضعیف، و زورآزمایی برای انتقال مفاهیم کلیشهای به مخاطب نیست ناشی از چیست؟
ماهی زنی است عصبی که در شرایط بحرانی چاقو میکشد، قربانیِ خود را تهدید میکند و برای گرفتن بچۀ ثریا با خود کاتر حمل میکند. گریه میکند، غمگین است و خود را قربانی میداند، اما در فیلم هیچ اثری از رفتارهای ناهنجار بهرام نیست تا توجیهکنندۀ تبدیل یک زن پر شور و شر به یک زن عصبی و غمگین باشد.
کاربرد خردهپیرنگهایی که با پیرنگ اصلی هیچ چفتوبستی ندارد:
۱- عروس و دامادی که به دنبال شاهدند، در روزی که بهرام و ماهی برای طلاق به دنبال شاهدند.
۲- حضور حکیمه که با بیماری سرطان دستوپنجه نرم میکند، هیچ ارتباطی با پیرنگ اصلی ندارد و گویا به شکلی تزیینی در داستان جاسازی شده برای آوردن این دیالوگ:
حکیمه: بدنم ضعیف شده، اما دارم مقاومت میکنم.
ماهی: منم ضعیف شدم، اما دارم مقاومت میکنم.
۳- وجود مادری آلزایمری که هیچ کمکی به پیرنگ یا شخصیتپردازی نمیکند.
گرهگشایی بسیار ضعیف و غیرمنطقی:
۱- مینا، خواهر ماهی، دختری از دههی هشتاد، ناگهان منجی و عاقلفهمتر از هم شده، به خواهرش میگوید که روز طلاق این بهرام بوده که خواسته پدر باخبر شود تا به این شکل مانع از طلاق گردد. سؤال اینجاست که مینا چرا زودتر نگفت؟ چطور در پایان فیلم به محافظ و مشاور ماهی تبدیل شد؟ شاید فیلم میخواهد این موضوع را القا کند که نسل جدید باوجود سن کم درک بهتری از زندگی دارند که البته این موضوع بسیار تصنعی از کار درآمده است.
مینا: سیاست چیه؟ زن و شوهر باید رفیق باشن.
۲- ماهی بهخاطر عذابوجدان و احساس مسئولیتی که نسبت به ثریا میکند پای درددلهای او مینشیند و با او برای گرفتن بچهاش همراهی میکند.
فیلم گویا قصد دارد این مفهوم را منتقل کند که این ما زنها نیستیم که با یکدیگر اختلاف داریم، بلکه شما مردان جهان را بهم میریزید و ما درمقابل جهانِ مردان متحدیم.
کاشت داشت برداشتهای بیمورد که کمکی به پیرنگ نمیکند.
۱- حباب موزیکالی که در ابتدای فیلم در دست ماهی است در قسمتهای پایانی بهطور اتفاقی بهدست بهرام شکسته میشود.
۲ــ کوکوسبزی با ترۀ خالی در سفرۀ بهرام است و بهطور اتفاقی عمه خواسته که واهی و مینا سبزی بخرند، و به طور اتفاقی ثریا ترهی خالی برای کوکو میخرد تا حس تعلیق کاذبی ایجاد نماید که آیا ثریا هنوز با بهرام ارتباط دارد؟ حس تعلیقی که مخاطب را قلقلک نمیدهد و درانتها هم برای ماهی و بیینده روشکننده نیست و رها میشود.
۳- بهنازی که مادر در توهمات آلزایمریاش از او صحبت میکند، همان ماهی است که هر ماه مخفیانه به او سر میزند. این ماجرا چه چفتی با پیرنگ اصلی دارد؟ آیا موضوع داستان اختلافِ بهرام و ماهی بر سرِ نگهداری یا توجه به مادر بوده است؟
نقص در گسترس در عمق و گسترش در سطح:
جملات احساسی، همراه با اشکها یا لحن غمانگیز و همراه موسیقی احساسی از ویژگیهای فیلم است که در نگاه اول در درگیر کردن احساسات مخاطب موفق عمل کرده، اما با کمی مداقه در پیرنگ ضعیف و شخصیتپردازی ناقص، در سطح احساسیگری و سانتیمانتالیسم باقی میماند و به عمق نفوذی نمیکند.
سیر تحولی شخصیتها:
تحول شخصیتها هیچ سیر منطقیای ندارد. مشکلات بعد از طلاق روزبهروز بیشتر میشوند و غلبۀ مشکلات و نصایح خواهر کوچکتر، ماهی را به این نتیجه میرساند که بهرام آدم بدی نیست. شخصیتپردازی ضعیف بهرام، ضعفی را در او به نمایش نگذاشته تا در انتها بیننده با بهرامی متفاوت مواجه شود. بنابراین درواقع در شخصیتها تحول اخلاقی رخ نمیدهد، بلکه آنها دربرابر مشکلات جدید کم میآورد و به زندگی قبلی خود برمیگردند.
پیشنهاد فیلم:
کریمر علیه کریمر
جادۀ انقلابی
بازی عادلانه
در این فیلمهای حدوداً دو ساعته زندگی زن و شوهرانی عاشق به تنگنا کشیده شده یا میشود. بیننده با هر دو شخصیت همذاتپنداری میکند و تماشگرِ اوضاع هردو شخصیت است و سعی میکند به قضاوتی منصفانه، در رابطه با محق بودن شخصیتها برسد که البته در این تلاش ناکام میماند چراکه فیلم بهخوبی بدون پیشداوری و جانبداری از شخصیتها، فقط روایتگر زندگیها و خواستههای دو طرف ماجراست.
کشمکشهای قوی، دیالوگهای قدرتمند و بهدور از شعارزدگی، گرهگشایی منطقی و... از ویژگیهای این فیلمهای مطرح سینمایی است که باعث ماندگاری آنها شده است چیزی که این سریال خانگی تا رسیدن به آن فرسنگها فاصله دارد.
پایان