فلسطین یگانه امکان سیاست آینده
این جستار تلاشی است برای نشاندادن وضعیت سیاسی معاصر که امکان هر نوع سیاست کلی و یا اخلاق کلگرایانه را فروبسته است. در سیاست معاصر با ایدئولوژیهای تباه و جزئی سروکار داریم که منطق ارزشی آنها از سطح محلی و لوکال فراتر نمیرود و با ساخت دشمنان فرضیِ مبهم به نام تروریسم، همواره در حال بازتولید وضعیتهای اضطراری هستند تا هر نوع حقی را در هر موقعیتی سلب کنند و امروز رژیم اسرائیل با اعلام وضعیت جنگی در رادیکالترین سطح ممکن در حال سلب حق انسانی و نسلکشی در باریکه غزه است.
سعی کردم در این نوشتار نشان بدهم که فلسطین بهمثابه بزرگترین قربانگاه جهانی، چگونه از امر جزئی تعالی جسته و یک موقعیت عام اخلاقی را رقم زده است، چگونه وضعیت بسیط اخلاقی را شکل داده و بهواسطه خون و قربانی امکان استعلا یابی از وضعیت ارزشی بتواره و محلی را امکانپذیر میسازد. تنها در وضعیت بسیط اخلاقی است که پیکار عدالت امکان تخریب بتوارههای ایدئولوژیک را خواهد داشت و نوید سیاست آینده به مدد مردمی که هیچ نبودند و زمین آنها را به هیچ میگرفت ممکن خواهد شد.
یگانگی سیاست و حقیقت موقعیتی است که وضعیت عام یا به تعبیر بهتر امر کلی را تجربهپذیر میسازد. تجربه این یگانگی، ماهیتی زیبا دارد که امکان فراروی از هستی فردانی و تعالیجویی را مهیا میکند. معنای این زیبایی در یکسانی، برابری و عشق به دیگری نهفته است. امکان تجربه امر زیبا تنها در دل تاریخ ممکن میشود چرا که بیرون از تاریخ امکان هیچ شکلی از اراده ورزی نسبت به دیگری وجود ندارد. اولینبار استعلایابی در دل تاریخ با ادیان توحیدی رخ داد در جایی که حقیقت، اخلاق و امر زیبا در یک وحدت قرار گرفتند و امر کلی را بر ساختند.
امر کلی در دل تاریخ همواره با یک امر جزئی ظهور پیدا میکند. یک امر جزئی بیانگر، نمود و تجلی کلیت حقیقت میشود. اما چگونه؟ چگونه جزئیترین مسائل میتواند وضعیت عام را رقم بزند؟ چگونه نام یک فرد میتواند کلیت و عام بودگی را به دوش بکشد و یک وضعیت را به چالش بکشد؟ تمامی رخدادهای تاریخی بر مبنای یک امر جزئی شکلگرفتهاند، امر جزئی که کلیت وضعیت را به نمایش میگذارد. اقدام محمد بوعزیزی آغازگر انقلابی در تونس شد. مقاله روزنامه اطلاعات آغازگاه انقلاب ایران و دادخواهی کاوه در مغاک ضحاک آغازگر عصر فریدون گشت. آغازگاهها خود بیانگر یک کلیت هستند اگر چه بهخودیخود یک امر جزئی میباشند. پس امر جزئی باید دارای ویژگی ای باشد که امر کلی را در درون خود به نمایش بگذارد. آن ویژگی بسیط بودگی امر اخلاقی است وضعیتی که در آن پیچیدگی اخلاقی حضور ندارد، شناخت خیر و شر و نیک و بد بهسهولت ممکن است. چنین وضعیتهای اخلاقی رخدادهای تاریخساز میشوند رخدادهایی که نقش استیضاحکنندگی تاریخ و سیاست را بر عهده میگیرند.
در روایت شاهنامه، نبرد کیومرث با اهریمن اولین نبرد تاریخ است که در آن خیر و شر در بساطت حضور دارند. سپاه اهریمن از دیوان و دَدان و سپاه نیک از انسانها، فرشتگان، نباتات و حیوانات نیک است. تاریخ پس از نبرد کیومرث و اهریمن تکثر بیشتری یافت و موقعیت اخلاقی و شناخت خیر و نیکی دشوار گشت. اهریمن در مقابل کیومرث در شکل متجسد شدة خود قرار داشت؛ اما فریدون با ضحاک دیوصفت باید مقابله میکرد. ضحاک از نسل انسان بود؛ اما بهواسطه اعمالش دیوصفت شده بود او ماردوش بود و این ماردوش بودگی نشانهای بود برای شناخت خیر از شر. با پیشروی تاریخ، خیر و نیکی نیز در حجاب مستور شدگی قرار گرفتند. در صفآرایی اسفندیار و رستم کدام یک حقیقت تاریخی است؟ «این» یا «آن»؟ در این برهه یک موقعیت ویژه ظاهر میشود چگونه میتوان قضاوت اخلاقی کرد؟ اسفندیار که به دست زرتشت غسل تعمید داده شده است نیک است یا رستم، پهلوان سیستان و پاسدار آیین کهن؟ چنین موقعیتی خود بنیانگذار ارزشی و استیضاحکننده موقعیتهای تاریخی دیگر نیست؛ بلکه خود بهواسطه رخداد بسیط اخلاقی بازتفسیر میشود. قیام کاوه و فریدون مرجعی است همیشگی برای بازاحضار سیاست در شاهنامه چرا که بدان بیبها ناسزا پوست/ پدید آمد آوای دشمن ز دوست. آن موقعیت عرصه ظهور سیاست بود و ذیل آن بیبها ناسزا پوست، آوای دشمن و دوست آشکار گشت و آن درفش کاویانی نمادی همیشگی از سیاست عصر فریدون و دادخواهی کاوه شد.
اگر انقلابهای کبیر را که منادی ارزشهای غایی و استعلایی بودند را به کناری بگذاریم آنچه در سیاست معاصر غایب است امر کلی است. سیاست مبارزه معاصر، همواره تلاش برای یک شر کمتر است و جستجوی شر کمتر خود به یک فضیلت سیاسی مبدل شده است. تکنولوژیهای انقیاد ساز همچون دولت و بازار امکان بساطت اخلاقی را فروبسته است و وضعیتهای پیچیدهای را رقم زده است که شاهد نبرد ایدئولوژیهای تباه در جهت فزونی قدرت و استیلا هستیم. وضعیتهای پیچیدة اخلاقی که حقیقت را در هیچ سو نمیتوان یافت. امروز اوکراین از یک سو قربانی روسیه است و از سوی دیگر خود بخشی از نظام سلطه ناتو و نوک پیکان آن است و خود مبلغ ایدههای نژادپرستانه علیه روستباران بوده و هست.
اگرچه شاید نتوان در جنگها بهسهولت به بنیادی اخلاقی دستیافت اما در قربانی و خون میتوان امر بسیط را مشاهده کرد. اما در چه شکلی از قربانی؟ به تعبیر ژرژ باتای انسان با قربانیکردن حیوان از بعد حیوانی خود فاصله میگیرد و به بعد انسانی خویش آگاه میگردد. اما انسان در «قربانیکردن خود»، انسان بودگی خود را قربانی میکند و جایگاهی الوهی یا استعلایی دریافت میکند. انسان استعلایی یا انسان الوهی نقشی فرازمانی و فرامکانی مییابد و خود به تقویم گر ارزش مبدل میشود چرا که قربانی واسطهای است که قلمرو امر پاک و ناپاک را به هم متصل میسازد. قربانی واسطة انتقال قدس و ارزشهای متعالی از جهان لاهوتی به جهان ناسوتی است این ارتباط ابتدا از طریق تهذیب و والایش و پیرایش قربانی صورت میگیرد، قربانی ابتدا باید پاک شود، منزه شود و سپس به بارگاه قدس منتقل گردد. رنج و سختی و پیرایشگری نفسانی شهدا اولین قدم آنها جهت تقرب به قدس است. قربانی ابتدا باید از هستی مادی خود دست بشوید تا امکان قربانیکردن خود و انتقال به عالمی دیگر را داشته باشد پس قربانی همواره در آستانه مرگ میایستد و واهمهای از مرگ ندارد.
هرچند قربانیکردن خود باعث پایان حیات انسانی میشود؛ اما از طرفی باعث تداوم و یا تحکیم حیات ارزشی نیز میشود. قربانی با عالیترین صورتهای اگزیستانس انسانی مواجه یابی میشود؛ لحظهای شورانگیز میآفریند و امکان تداوم جامعه در صورت غلیان آمیز خود را مهیا میکند. جامعه با خون قربانی زنده میشود، تداوم مییابد و آینده را بر میسازد. جامعه با تقدیم قربانی و زیستن در آستانه قربانی شدن همواره خود را برای حماسه خواهی و پراکسیس انقلابی آماده نگاهداشته است. سیاست آینده اساساً برآمده از خون قربانی است. قربانی به جهت استعلایابی بیوقفه خود از تمامی ارزشهای لوکال و بتپرستانه منزه میشود و موقعیتی از ارزش عام و جهانشمول را بر میسازد. فلسطین چنین قربانگاهی است که با «قربانیکردن خود»، مسئله خود را از امر جزئی به امر کلی مبدل کرده است. این کلیت بهواسطه خون که امکان فراروی و تعالی را مهیا میکند برساخته شده است.
فلسطینیها سالها پیش در مذاکرات اسلو مسیر صلح را پذیرفتند مرزهای بینالمللی شکل گرفت؛ اما آنچه روی داد چه بود؟ اسرائیل حتی یک روز هم به توافقات بینالمللی پایبند نبود. آنچه اسرائیل انجام میدهد برابر است با جنایات جنگی، اسرائیلیها خانههای فلسطینیها را میسوزاندند، آنها را از خانههایشان بیرون میراندند و مزارع زیتونشان را نابود میکردند، در چاههایشان سیمان میریختند، به فلسطینیها حمله میکردند و آنها را با شعار «مرگ بر عربها» از سرزمینشان بیرون میکردند.
غصب و دزدی یک سرزمین، شکلدادن بزرگترین زندان بیسقف جهان، سالها قتلعام و نسلکشی نتیجه صلح با رژیم آپارتاید اسرائیل برای فلسطینیان بود. در این میان جهان سکوت کرد و زمانی که همة مسیرهای سیاسی و دادگاههای بینالمللی به بنبست رسیده باشد و مردمانی در مقابل یک کهن ظلم ۷۵ساله فراموش شده باشند و مدعیان حقوق بشر و آزادی و روشنگری هم کاسه با رژیم اسرائیل در حال خون آشامی باشند چه مسیری باقی میماند جز مقاومت؟
جانباختن غیرنظامیان از هر سویی غمانگیز است. اما فلسطینیها هر روز هدف قرار گرفته میشوند، کشته میشوند، بازداشت میشوند، در زندانها شکنجه میشوند، خانههایشان تخریب میشود، خاکشان مصادره میشود و اماکن مقدسشان هتک حرمت میشود و در این میان جهان به تمامه فقط به نظارة یک نسلکشی ایستاده است. در مقابل جنایت جنگی که هر سال و هر روز اسرائیل در حال انجام آن است، ساکنین غزه و کرانه باختری تصمیم به مبارزه و مقاومت گرفتند. آنچه در فلسطین روی میدهد مقاومت است نه جنگ؛ تفاوت مفهومی این دو واژه بسیار پر اهمیت است. دولتها همواره سعی دارند هر نوع مقاومتی را با اعلام وضعیت جنگی به نابودی بکشند. اینک رژیم اسرائیل با مجوز بایدن و رژیمهای تبهکار اروپایی و سکوت اعراب در حال ویران کردن غزه است؛ اما فلسطینیان خون دادن را بهای آزادگی قرار دادند. اینک تمام محلات غزه در حال ویران شدن هستند تا امروز بیش از ۲۶۰ هزار آواره و بیسرپناه در غزه به وجود آمده است و صدها تن بمب بر سر یک باریکه فروآمده است و حتی گذرگاهها برای انتقال غذا، دارو و آب آشامیدنی بسته شده است. سلب حق انسانیت توسط کابینه اسرائیل در باریکه غزه به اوج خود رسیده است و غزه را به بزرگترین قربانگاه انسانی مبدل کرده است. قربانگاه فلسطین موقعیت بسیط اخلاقی را برساخته است که آرمان فلسطین را به آرمان انسانیت مبدل ساخته است. امروز هر سخنی درباب انسان باید به محک موضعگیری درباب فلسطین سنجیده شود و این درفش دادخواهی چنان قدرتمند است که تمامی مناسبات جهان را در ذیل خود معنادار میسازد، متوقف میکند و یا تغییر میدهد. امروز نام فلسطین معیار داد و حقیقت و انسانیت است.
امروز شاهد فروریزش رویه عادیسازی و سیاستزدایی هستیم. این نظم بازار و غلبه آن بر غرب آسیا است که عادیسازی و سیاستزدایی را امری معقول جلوه میدهد. برای آنچه «امر طبیعی» بازار خوانده میشود، اهمیتی ندارد که در درون ملتها طبقاتی از میان بروند و یا در مناسبات بینالمللی ملتی فراموش بشود و قتل آنها امری عادی جلوه داده شود. بزرگترین شرها به دنبال بزرگترین توجیهات و فریبها برای اعمال شر هستند؛ زیرا برای آنها تضمینکننده تداوم منطق شر است. منطق شر همواره خود را با یک موهبت و خیر بزرگ همگانی جلوه میدهد؛ نظم بازار همه را بهسوی اعمال شر سوق میدهد تا صلح به ارمغان بیاورد، صلحی برای همه، اما در این «همه» ملتی حذف شدهاند. این روزها نیز منطق شر در اسرائیل در توجهات تئودیسی خود چند اقدام حماس را بهانه کرده است برای یک نسلکشی تاریخی. سیاست شر با توجیهات تئودیسی همراه است؛ اما موقعیت اخلاقی بسیط، تضادهای این توجیهات را آشکار میکند. رسانهها بهعنوان کاهنان معبد ایدئولوژیهای جدید دیگر توانایی پنهانسازی تضادها را ندارند. به اعتراضات در لندن، پاریس و برلین توجه کنید؛ پلیس با خشونت در حال متوقف کردن حامیان فلسطین است. دیگر ورد و دعای کاهنان کارساز نیست.
امروز شاهد لحظه هم پیمانی تمامی شرها با یکدیگر هستیم، رژیم فاشیستی اردوغان و علیف از سویی و رژیمهای سرمایهسالار ناتو و مدعی حقوق بشر آلمان، فرانسه، انگلستان و ایالات متحده از سوی دیگر. برای اکثر این دولتها مسلمانان بهعنوان یک دشمن خارجی قلمداد میشوند و این امر نه بهواسطه یک تحقیق و تفحص حقوقی بلکه بهواسطه رسانههای هم پیمان و سخنان سرویسهای امنیتی ملاک قرار داده میشود. خبر ساختگی و جعلی سر بردین کودکان توسط حماس را به یادآوریم، این خبر و تأیید ابتدایی آن توسط بایدن مشروعیت هر نوع اقدام نظامی را تأمین میکند حال اگر صدها تن بمب بر روی مردم غزه فرود آید مهم نیست چرا که دولت با اعلام وضعیت اضطراری هر نوع حق انسانی را از مردم غزه سلب کرده است.
اعلام وضعیت اضطراری امکانی برای شکلدهی دولت امنیت یا به تعبیر دقیقتر برای تشکیل دولت فاشیستی است. اقدامات حماس برای تداوم حکومت ترس امری لازم است؛ چراکه رژیم اسرائیل دائماً بر ترس شهروندان استوار میشود و با تداوم ترس موجودیت خود را حفظ میکند. در سیاست معاصر این ویژگی تمامی دولتهای مدرن است. اردوغان پس از کودتای نافرجام ژانویه ۲۰۱۶ بیش از ۱۸۰۰۰ هزار نفر را دستگیر و زندانی کرد علاوه بر این هزاران نفر از قضات، اساتید دانشگاه، معلمان، کارکنان دولت و ارتشیان نیز بازداشت و اخراج شدند. روزنامهنگاران و فعالین رسانهای تهدید و گهگاه زندانی شدند. مشابه چنین فرایندی را در وقایع پس از ۱۱ سپتامبر در اروپا و آمریکا مشاهده میکنیم. پس از هتک حرمت مجله شارلی ابدو به اعتقادات مسلمانان و حمله به آن مجله، فرانسه و اتحادیه اروپا به مجموعهای از سیاستهای سختگیرانه درباب مسلمانان اقدام کردند. این رویهها علاوه بر ازمیانبردن حق شهروندی برای بسیاری از اقلیتها، رویه بسیار مؤثری برای سیاستزدایی و عدم مشارکت عمومی در عرصه سیاست نیز است. البته رویههای سیاستزدایی و دولت امنیتی صرفاً مربوط به دولتهای غربی نیست و هر دولت مدرنی امروزه استثنا از این قاعده نمیباشد. رژیم اسرائیل بسیار رادیکالتر از هر دولت دیگری در درون مرزهای خود دولتی امنیتی را با وضعیت دائمی اضطرار شکل داده است که کنترل فراگیر و نامحدود از ویژگیهای آن است و در خارج از مرزهای خود به دولتی فاشیستی مبدل شده است که با اعلام وضعیت استثنایی امکان سلب هر نوع حق انسانی را برای خود مشروع میپندارد. به آخرین دستور کابینه رژیم صهیونیستی بنگریم: «تخلیه شمال غزه با جمعیت بیش از یک میلیون نفر». نیک مشخص است که هزاران تن بمب قرار است در روزهای آتی بر سر مردمان شمال غزه فرود آید.
سیاست علاوه بر شر سمتوسوی دیگری نیز دارد: قربانی و خون. خون تنها ابزار مبارزه برای فلسطینیان است، فلسطینیان خون میدهند و با خون زنده میمانند. فلسطینیان با خون دادن مقاومت میکنند تا حق آنها بازشناسایی شود. صالح العاروری رئیسدفتر سیاسی جنبش حماس گفت: «ما میجنگیم تا جهان حق زندگی ملت ما را همانند دیگر ملتها به رسمیت بشناسند.» فلسطینیان مقاومت میکنند تا حق زندگی دریافت کنند، خون میدهند تا زنده بمانند. خون سیاست جدید را بر میسازد، امکانهایی میآفریند و مسیر سیاستزدایی و غلبه نظم بازار را منحل میکند. «سیاست خون» یک موقعیت دادخواهی است. موقعیتی که هر گفتار ایدئولوژیک و سیاسی باید خودش را با آن بسنجد، بتوارههای ایدئولوژیک امروزی هیچ سخنی برای جهان و انسان ندارند و دقیقاً به همین جهت شاهد شکلگیری انواع فاشیسم در جهان هستیم به همین جهت پاسخ بهتمامی مسائل بهواسطه جنگ و قدرت و یا تحریم داده میشود. در این میان چه نیرو و یا امکانی برای رهایی وجود دارد؟ چه نیروی ارزشی فراتر از بتهای محلی و قومی حضور دارد؟ امر کلی را در کجا میتوان جست؟ امکانهای آینده تاریخ را باید در مرزهای کوچک غزه و کرانه غربی مشاهده کرد. مردمانی بیپناه که با خون دادن سیاست حقیقت را برساختهاند. خون امکان فراروی از منطقهای جهان کنونی را مهیا میسازد، امکان «خلق امر نو» تنها در چنین شکلی از سیاست قرار دارد. بهواسطه قربانی در جغرافیا و تاریخی بهظاهر محال راه نجاتی برای جهانیان گشوده خواهد شد بهواسطه مردمانی که در این تاریخ نادیده انگاشته شده بودند.