امروز تو مهمونی فامیلی، طبق معمول، ملت داشتن از اوضاع نابهسامان مملکت مینالیدن. چهار-پنج نفری هر کدوم یه مشکلی رو گفتن. اون وسط درومدم که خب، به نظرتون راهحل چیه؟ چیکار کنیم؟ یکی گفت ما ایرانیا کلاً اینطوریایم و اون یکی گفت مشکل از mindset ملته. اون موقع نفهمیدم mindset یعنی چی. الان گوگل کردمش. به هر حال، اون وسط راضی نشدم که اینا راهحله.
رفتم سر موبایل. تو گروه بچههای ورودی ۹۷ کامپیوتر تو تلگرام. یکی از بچههای مذهبی/بسیجیطور در مورد vpn پرسیده بود و در جوابش، هفت-هشت نفری بهش توپیده بودن و لپ کلامشون خطاب به اون مذهبی/بسیجیطوره این بود منی که طرفدار فیلترکنندگانم، نباید بیام توی گروه تقاضای فیلترشکن بکنم و باید خجالت بکشم. بازم اینجا نه مشکل vpn اون بندهخدا حل شد، نه سایر بچهها با فحشدادن تونستن مشکلی از مشکلات مملکت رو حل کنن.
تو همون مهمونی خونوادگی، یکم که بحث شد، بیشتر به پیچیدگی قضیه پی بردم؛ به پیچیدگی اوضاع، پیچیدگی مشکلات، این که جنبههای مختلفی داره و انقدی حلش راحت نیست که بخواد با فحشدادن به همدورهای، سنگرگرفتن تو سلف یا ماستمالی (!) حل بشه. پیچیدهبودن مسئله، کار رو برای پیداکردن راهحل سخت میکنه.
یادم میاد تو دوران المپیاد وقتی یه مسئلهای سخت بود و حل نمیشد، سرمو میذاشتم رو میز و چشمامو میبستم و سعی میکردم بخوابم و تو همون حین، امیدوار بودم یا راهحل پیدا شه، یا خوابم ببره که دیگه توی خواب نتونم به پیداکردنِ راهحل فکر کنم. این حرکتم خودارضایی بود، هرچند در حد یه چُرت کوتاه.