آنه^^·۳ ماه پیشچاییِ لب سوزِ لب دوزگفتمش سر بسته کاری کن بسوزانی لبم / رفت و یک لیوان برایم چایی لب سوز ریخت...
یاسمین خوشحال دهدار·۳ ماه پیشعلی،پسری نسبتا معمولیتقدیم به عقربه های ساعت...موجوداتی وحشی که هممان را یک روز میکشندقسمت اول:در بازیهایمان به علی -پسرداییم- همیشه نقش خطیر نخودی بودن را می…
بشیر صابردریه دفترچه برا دل نوشته هام...·۴ ماه پیشنسخه ی دیگر مناعتراف های یک عدد دایی احساسی و دوستداشتنی :)
محمد مهدی نادری·۵ ماه پیشآمارهای بد!ول کن ماجرا نبود٬ کمی نزدیکتر شد. زانوهایش به زانوهایم وصل شد. انگار می خواست دردهایش را با من سینک کند.
مریم جعفری(تفرشی)·۵ ماه پیشکسی که گوشتت را میخورد، استخوانت را هم دور میاندازد!آنچه از آدمها باقی میماند مهربانی است و بس! حتی جسم آدمی را هم به خاک میسپارند، ثروتش را هم به باد...میگویند آدمها را در سفر باید شناخ…
آرمین·۷ ماه پیشعیدسلام هایی به سردی زمستانی که گذشتاز پشت نقابی به اسم خویشاوندی؛چشم های آشنا، با نگاهی غریبهبا کلماتی پوچ و توخالیبه بهانه بهاری که هیچ تازگ…
الهام اسماعیلی·۸ ماه پیشیلدا، تماشاچی نمیخواهددر سالهای اخیر و با ظهور پدیده تلفن هوشمند و سر و کله زدن نوجوانها با این اسباببازی جدید، باعث شد که صدای اعتراض ریشسفیدها بلند شود که
سید علیرضا هاشمی·۲ سال پیشخودارضایییادم میاد تو دوران المپیاد وقتی یه مسئلهای حل نمیشد، سرمو میذاشتم رو میز و چشمامو میبستم و سعی میکردم بخوابم...
زهرا عظیمی·۲ سال پیشاز یاد رفتهقدیما همه چی حال و هوای دیگه داشت. قرارای آخر هفته خونه ی مامان بزرگ انقدر هیجان انگیز بود که نمیشد ازش گذشت.یادش بخیر خونه های کاهگلی و سق…