در سالهای اخیر موضوع تأیید اصالت فرش دستبافت تحت عنوان اثر انگشت دیجیتالی فرش با بکارگیری هوش مصنوعی توجه گروهی از پژوهشگران و فعالان حوزه فرش را به خود جلب کرده است. این نوآوری که توسط استارتاپ «چمروش» معرفی گردید، نقطه عطفی در مسیر شناسایی، حفاظت و ارزشگذاری فرشهای دستبافت محسوب میشود. یادآوری نخستین آشنایی اینجانب با این فناوری در نمایشگاه بینالمللی فرش تهران، حدود سه سال پیش، نشان میدهد که چگونه یک ایده فناورانه میتواند به تدریج جایگاه علمی و کاربردی خود را تثبیت کند.

بدیهی است هر نوآوری با مقاومتها و پرسشهای اولیه همراه است؛ چرا که مخاطبان عموماً با روشهای سنتی خو گرفتهاند. با این حال، ویژگیهای سامانه چمروش و قابلیتهای آن در اسکن دقیق ساختار فرش و استخراج دادههای منحصربهفرد هر دستبافته که قابل تکرار نیست، افقی تازه پیش روی نظام اصالتسنجی میگشاید. تفاوت بنیادین این رویکرد با شیوههای سنتی در آن است که اصالتسنجی دیگر صرفاً بر پایه قضاوت کارشناسان و ثبت توصیفهای کیفی انجام نمیشود، بلکه بر بستری از دادههای علمی، الگوریتمهای پیشرفته با بهره گیری از فناوری نوین استوار است.
چنین تحولی سبب میشود که گواهی صادر شده برای هر فرش، نه تنها سندی معتبر برای صاحبان و مجموعهداران باشد، بلکه ابزاری علمی برای حفاظت و صیانت از این میراث هنری و فرهنگی به شمار رود. اهمیت این موضوع زمانی آشکارتر میشود که به امکان استفاده از آن در عرصههای حساستر مانند موزههای ملی و بینالمللی توجه کنیم. سالهاست که آثار هنری و فرهنگی در موزهها صرفاً با شناسنامههای سنتی شامل عکس، توضیحات نوشتاری یا برچسبهای کدگذاریشده نگهداری میشوند؛ اما این شیوهها در برابر جعل و جابهجایی آسیبپذیر هستند. در مقابل، استفاده از فناوری چمروش امکان آن را فراهم میسازد که هر اثر فرهنگی دارای هویت دیجیتال غیرقابل تکرار باشد؛ هویتی که جابهجایی یا جعل آن عملاً ناممکن است.
در تاریخ موزهها، روایتهای متعددی از سرقت، جعل و جابهجایی آثار به چشم میخورد و حتی در بسیاری از فیلمهای سینمایی به عنوان موضوعی جذاب به تصویر کشیده شده است. همین واقعیت نشان میدهد که بهرهگیری از فناوریهای نوین نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی حیاتی برای پاسداری از میراث فرهنگی است. به ویژه در حوزه فرشهای دستبافت، که بخش مهمی از هویت و هنر ملی را نمایندگی میکنند، صدور گواهیهای اصالت فناورانه میتواند معیاری مطمئن برای تشخیص، ارزشگذاری و حفاظت باشد؛ حتی اگر هزینههای اولیه آن قابل توجه به نظر برسد.
از سوی دیگر، بحث تجاریسازی این فناوری نیز اهمیت بسزایی دارد. بیتردید نخستین مخاطبان آن مجموعهداران، موزهها و مالکان فرشهای منحصر به فرد هستند. اما برای گسترش این خدمات به سطح عمومی، لازم است توسعه دستگاههای اسکن و بهبود روشهای استخراج و تحلیل داده با هزینههای مقرون به صرفهتر در دستور کار قرار گیرد. این اقدام میتواند زمینه را برای استفاده عموم علاقهمندان به فرش فراهم سازد و به تدریج پذیرش اجتماعی و اقتصادی بیشتری برای این شیوه رقم بزند.
به باور نگارنده، آینده اصالتسنجی آثار هنری و به ویژه فرش دستبافت، ناگزیر به سوی فناوریهای نوین حرکت خواهد کرد. همانگونه که در دیگر عرصههای علمی و صنعتی، اتکا به دادههای دیجیتال و الگوریتمهای دقیق موجب ارتقای کیفیت و اعتماد شده است، در این حوزه نیز باید چنین مسیری طی شود. فناوریهای توسعه یافته توسط چمروش میتوانند پل میان دانش سنتی کارشناسان و ابزارهای علمی روز باشند و در نهایت نظامی یکپارچه برای حفاظت و ارزشگذاری فرشهای دستبافت ایجاد کنند.
دکتر بیژن اربابی
استادیار گروه فرش دانشکده هنرهای کاربردی دانشگاه هنر ایران
21 مردادماه 1404