پیرو پست آقای محسنی عزیز در خصوص ویرگول و بپاس ارادتی که به ایشون دارم حیفم اومد امروز ننویسم . راستش مدتیست خیلی نوشته حال خوب کن ندارم و هیچ دلم نمیخواهد حال بدم را در اینجا به اشتراک بگذارم .
نگاهت موج آرامی ست
که غرقم میکند در خود
تبسم های شیرینت
دلم را می برد رویا
کلام مهربان تو
تسلای دلم باشد
دو دست پر ز مهرتو
گره بگشاید از دنیا
برایت شعر خواهم گفت
در این دوران دور از تو
به راهت چشم خواهم دوخت
که برگردی کنار ما...
سیمین.ح
اینادوساعت قبل از شنیدن خبر حادثه برای پسرم نوشته بودم ...
خدا بیامرز مادرم وقتهایی که حالش خوب نبود و دلتنگ یکی از بچه ها بود میگفت : "سگ باشی مادر نباشی "..... درواقع منظورش این بود که مادر که شدی دیگه احوالت دست خودت نیست حال خوش بچه ها ، خوشحالت میکند و حال بدشون ویرانت میکند. حالا چه ربطی داشت . ربطش نمی دونم دست اسرائیل بود ، آمریکا بود یا عربستان، به هرحال بنا به اظهارات مقامات ایران یکی یا هر سه اینها در ویرانتر شدن حال ما دخیل بودند ، وقتی خبر حمله به نفت کش به گوشمان رسید دیگه مشخص چه حالی شدیم .البته شانس آوردم که قبل از خبر دار شدن از حادثه ، پسرم زنگ زد و خیالم از سلامتیش آسوده بود اما خب مادر است و هزاران هزار دلشوره تا برسد خانه و چشمم به جمالش بیافتد ...
میگذرد، میدانم
بالاخره میگذرد
این روزهای دلتنگی تمام میشود و
چشمانم به چشمانت خواهد افتاد
تو را در اغوش خواهم گرفت
دلم آرام خواهد شد
میدانم
باران که تمام شد
افتاب طلوع خواهد کرد
و آسمان صاف خواهد شد
آسمان دل من نیزصاف خواهد شد
وقتی تو بیایی....
سیمین.ح
اما از آنجائیکه زندگی ادامه دارد و من باید تا آمدنش صبور باشم و روزها را به طریقی طی کنم این جمعه تصمیم گرفتم در یک تور کاملا غریبه با آدمهای غریبه ثبت نام کنم و بزنم به جاده تا شاید کمی از فکر های آشنا و دلشوره های آشنا دور شوم .این شد که راهی روستای "صفرابسته " در نزدیکی کیاشهر ( همان بندر فرحناز قدیمی ) شدیم . یکی دوساعت در جاده دو کیلومتری زیر تونل سبز درخت ها ، قدم زدیم و از آرامش و زیبای هایش لذت بردیم و بعد راهی ساحل دریا و پس از صرف ناهار سری هم به پل چوبی کیاشهر زدیم .
پل چوبی بندر کیاشهر که شهر را از طریق پارک جنگلی به ساحل این شهر متصل میکند. این پل یکی از زیبایی های این شهر محسوب میشود یکی از مواردی که باعث زیبایی این پل چوبی شده است میتوان به عبور آن از بین نی زار ها اشاره کرد که زیبایی خاصی به این پل داده است.طول این پل چوبی در حدود 700 متر و عرض آن 2.5 متر است و در بین مسیر محلی برای استراحت و دیدن طبیعت اطراف قرار داده شده است. در بین مسیر شما قایق هایی را مشاهده میکنید که جهت استفاده مسافران قرارداده شده است.
جای همه دوستان و عزیزان خالی گروه خوبی بود .با وجودی که من غریبه بودم اما خیلی زود با چند تاشون دوست شدم و لحظات خوشی را کنار هم سپری کردیم .
در این گروهها معمولا بعضی ها داوطلب میشن و از زندگی خودشون یا خاطرات و تجربیاتشون تعریف میکنن. این سری هم خانمی 73 ساله همراه گروه بود .روحیه شادی داشت و بسیار مهربان بود و با همه به خوبی و خوشرفتاری طی میکرد. سرزنده و سرحال بود و در راه برگشت قصه زیبای زندگی خودش را برای ما تعریف کرد مفصل و طولانی بود اما واقعا لذت بردیم .درواقع یک نمونه و شاهد زنده از زندگی عاشقانه ای که با عشق شروع شده و با تمام مشکلات مسیر و برعکس تمام قصه های عاشقانه و سریالهای منتشره ، این دو عاشق بهم رسیده بودند و حدود 50 سال به خوبی و خوشی و با همان عشق و بسی بیشتر و زیباتر کنار هم زندگی میکردند ، در این 50 سال 4 بچه را بزرگ کرده و سرو سامان داده بودند ....رمز موفقیت این خانم بنا به گفته خودش " صبر و گذشت و احترام و وفاداری " بود
مثل باران... مثل دریا... مثل این برگای زیبا ... همچو پاییز.. عاشقی کن مهربان باش....تا بشی سلطان دلها...
آرزوی بهترینها برای همه....