کتاب عقاید یک دلقک (به آلمانی: Ansichten eines Clowns)، نوشتهٔ هاینریش بل نویسندهٔ آلمانی است که در۱۹۶۳ نوشته شدهاست.
هاینریش بل با نوشتن این کتاب موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۲ شد همچنین در سال ۱۹۷۶ وویکش یاسنی کارگردان اهل جمهوری چک فیلمی از این رمان ساخته است.
همه آدمهای دنیا از بیرون همدیگر را می بینند، لذا وضع آدم را بدتر یا بهتر از چیزی می پندارند که واقعا هست... ص52
مدتهاست با کسی در باره هنر و پول حرف نمی زنم وقتی این دو کنار هم قرار میگیرند، همیشه یک جای کار می لنگد ص52
صبح ها در هر ایستگاه بزرگی، هزاران نفر برای کار از شهر خارج میشوند و هزاران نفر برای کار به شهر می ایند واقعا چرا این ادمهامحل کارشان را باهم عوض نمیکنند؟ یا مثلا همین صف دراز ماشینهادر ساعت اوج ترافیک. اگر صاحبان این ماشین ها محل کار یا زندگی شان را باهم عوض میکردند دیگر به گندکاری های بیخود و بال بال زدنهای دراماتیک پلیس نیاز نبود ص123
من هر نشانه از فراغت را با شوقی دیوانه وار تماشا میکنم:وقتی یک کارگر پاکت دستمزدش را در جیبش میگذارد و سوار موتورش میشود، وقتی یک کارمند بورس بالاخره گوشی تلفن را می گذارد و دفترچه اش را در کشو می اندازد و درش را قفل میکند و یا وقتی زن بقال پیشبندش را باز میکند، دستهایش را میشوید، جلوی اینه دستی به موهایش میکشد، رژ لب میزند و کیف دستی را برمیدارد و به راه می افتد. تمام این صحنه ها انقدر انسانی هستند که من اغلب به چشم خودم غیر انسانی می ایم. چون فقط حین اجرا برنامه هایم می توانم فراغت را نشان دهم. ص 124
هنر مند مثل زنی است که جز عاشقی هیچ کاری بلد نیست و هر فردی از راه برسد، میتواند او را گول بزند. سوء استفاده از هیچ کس ، اسانتر از هنرمندان و زنان نیست.... ص135
لحظه ها و خاطراتی هستند که ادم نمیتواند تکرار کند یا کسی را در آنها سهیم کند، اصلا نباید در باره اش حرف زد و بخواهد با حرف زدن، عمر آن لحظه را بیشتر کند. حرف زدن درباره چنین لحظه ها ، اشتباه و تکرارش خودکشی است.... ص247
همه از لحظاتی که دست به اعمال قهرمانه زده اند برای خود، نشان افتخار می سازند و آن را به سینه می زنند. چسبیدن به گذشته ، ریا و تظاهر است چون هیچ ادمی لحظات را نمی شناسد.... ص271
پولدارها خیلی بیشتر از فقرا هدیه میگیرند... ص286
پ. ن:حسی گنگ میان غم و شادی ، و سراسر تاسف برای روابط ادمها و عشقهایی که توسط همنوعان خود مورد ظلم واقع میشوند صرفا بنام دین و با تظاهر به دلسوزی ، چیزی شبیه به جهنم را برای ادمها (هرچند ابله و خطا کار) میسازند که درون و برونش اتش گرفته و دیگران نه تسلایش میدهند ، نه درکش میکنند. و نه آب روی آتشش می ریزند، بلکه تنها امیدش که "عشق" هست را هم از او دریغ میکنند.آدمی که خود حاصل تربیت یک خانواده ثروتمند خسیس و با کمترین عاطفه از طرف مادر میباشد با کلی کمبودهای عاطفی و مادی که بر روابط اجتماعیش تاثیر بسزای گذاشته !!!