شارلوت برونته ( Charlotte Brontë) (زاده ۲۱ آوریل ۱۸۱۶ — درگذشت ۳۱ مارس ۱۸۵۵) نویسنده و شاعر انگلیسی بود. او و دو خواهرش به نامهای امیلی و آن نویسندگان شهیر انگلیسی هستند که به خاطر عمر کوتاهشان نیز شهرت دارند. یکی از معروفترین کتابهای وی رمان "جین ایر" است که من عاشق این کتابم ...
قلب من سرد خواهد شد
اگر از چشمه این اب حیات سیراب نگردد،
چشمانم تاریک است اگر مشعل ان نگاه مرا نور نبخشد ،
خیلی تنها خواهم شد اگر این همسفر بیگانه مرا ترک کند....
آن بتنهایی شادیهای بهار است و
افسون تابستان و
همه ارامش خزان را دارد و
لحظات تسلی بخش زمستان را ....
و اینها تمامی زندگی است ...
جِین ایر ( Jane Eyre) ، داستان زندگی دختریتمی ایست که تحت حمایت دایی خود قرار گرفته . داستان ، در یکی از شهرهای شمالی انگلستان، در دوران پادشاهی جورج سوم (۱۷۶۰ – ۱۸۲۰) اتفاق می افتد ، و جین در این داستان پنج مرحله مجزا را پشت سر می گذارد: 1-کودکی در «گیتزهد هال»، جایی که او از لحاظ احساسی و فیزیکی مورد سوء استفاده زن دایی و پسرو دخترانش قرار می گرفت؛ 2-دوران تحصیل او در مدرسه «لوود»، جایی که او دوستان و الگوهای خود را پیدا کرد اما از محرومیت ها و ظلم ها و ستم ها رنج می برد؛ 3- زمانی که در «تورنفیلد هال» معلم سرخانه بود، جایی که او عاشق کارفرمای پر جوش و خروش خود، ادوارد راچستر شد؛ 4-زمانی که او با خانواده «ریورز» اشنا شد ، و پسرعموی کشیش سرد اما جدی او ، "سنت جانت ریورز" به او پیشنهاد کار و همکاری داد و5- وقتی که او با معشوقه خود راچستر دوباره دیدار کرد....
خیلی بهتر است ادم درد خیلی سختی را که هیچکس ،جز خودش ان را حس نمیکند با شکیبابی تحمل کند تا اینکه مرتکب عمل شتابزده ای بشود که پیامدهای بد ان دامنگیر دیگران شود ...انجیل به ما یاد داده بدی را با خوبی جواب بدهیم ....این ضعف و حماقت است که انچه تقدیر تحملش را برایت لازم دانسته بگویی نمیتوانم تحمل کنم!! ص ۷۵
من این کتاب را اولین بار در 17 سالگی خواندم و عاشقش شدم ،بعدها فیلمش را در کانال باکو به زبان روسی پخش کردن ،با وجود نداشتن زیر نویس اما چون کتاب را خونده بودم از دیدن فیلمش لذت بردم. خوشبختانه الان دیگه با زیر نویس میشه راحت دانلودش کرد و دید ...طی سالها گدشته عمر ، هرموقع خواستم حالی به دلم بدم و کتابی خوب بخونم ،اولین گزینه برام "جین ایر " بوده ، رو این حساب ، خواندنش را بارهای بار تکرار کرده ام و این تکرار ها هیچوقت از جذابیت و لذتش کم نکرده ...
زندگی کوتاهتر از ان است که انرا صرف کینه ورزی یا بخاطر سپردن بدی های دیگران کنیم.ما متفقا بار خطا ها رابردوش خود حمل میکنیم .یقینا بزودی زمانی میرسد که با بجا گذاشتن بدنهای فاسد شدنی خود، در این دنیا ٬ این بارها را هم بجا خواهیم گذاشت و خلاص خواهیم شد دران موقع بدی و گناه با این کالبد مشقت اور ازما جدا خواهد شد و تنها اخگر روح باقی خواهد ماند - ان منبع درک نشدنی حیات و فکر ٬ با همان خلوص نخستین در موقع جدا شدن از خالق برای الهام بخشیدن به مخلوق ٬ از همان جا که امده بود به همانجا باز خواهد گشت.شاید دوباره به قالب موجودی عالی تر از انسان وارد شود - شاید از میان مراتب جلال ٬ از روح کم فروغ انسانی به روشنایی بیشتر ٬ به مقام فرشتگان مقرب برسد ....ص80