لبخند بزرگ فاتحان همان ها که قله ای را فتح کرده اند پرسونای جذاب اشک های آن هاست .
نمی خواهم تمامیت لبخندی که نماد پیروزیست را یک دروغ محض بنامم.اما اگر پیروزی را سپید می پندارید می خواهم بگویم چنین نیست .دست کم برای من پیروزی رنگی نزدیک به نیلی دارد .
تقدیر نامه ها آنچنان که باید تقدیر نمی کنند .تصاویر آنچنان که باید به تصویر نمی کشند .آدم ها آنچنان که باید افشا نمی کنند و همین می شود که در این همه درون ریزی بی پروای رنگ دانه ها، نقاب یک نور مرئی سپید خواهد بود .تنها یک منشور کوچک کافیست که واقعیت هفت رنگ ماجرا بر ملا شود .
پشت پیروزی های باشکوه همیشه میدان های به خون کشیده ی بسیاری بر پاست .حالا اگر هم آنقدر جان سخت باشی که جان به در بری .اگر به خیال خود فاتح دری در این در به دری باشی اگر ناگهان پس از شبی دراز روز از راه رسیده باشد با تفاله ی پس مانده ی آن همه سیاهی چه خواهی کرد.حافظه که نخواهد مرد خواهد مرد؟!
می خواهم بگویم اگر حالا بابی هم فتح شود پشتش هستند کسانی که از همه جا بی خبر تو را سفر کرده ی راه بهشت می دانند همان هایی که هیچ از جهنم عبور کرده ات نخواهند فهمید و تو هرگز برایشان چیزی نخواهی گفت چرا که حتی جسارت تصور کردنش هم برایشان گران تمام می شود .
میخوام بگویم حالا اگر بابی هم فتح شود هستند کسانی که تمامیت تو را پتک کنند بر سر دیگری و چه کسی عاشق پتکی خواهد بود که بر سرش می خورد ؟! میفهمی چه می گویم.
پیروزی سپید نیست .فاتحان رنجورند .
۱۴۰۰/۲/۲۱