به عنوان یک دانشآموخته فلسفه به همه دانشجویان این رشته پیشنهاد میکنم این متن که حای نظرات آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب درباره فلسفه و مطالعات فلسفی در ایران هست را مطالعه کنند. دوستداران فلسفه هم خوب است این مطلب را بخوانند و برای دیگران بفرستند.
در گذشته در حوزهی قم با فلسفه و وجود مرحوم آقای «طباطبایی» مخالفت میشد. نتیجه این است که امروز سطح تفکّرات و معرفت فلسفی ما در جامعه و بین علمای دین محدود است. با بودنِ استادی مثل آقای طباطبایی، جا داشت امروز تعداد زیادی استاد درجهی یک از تلامذهی ایشان در قم و دیگر شهرستانها داشته باشیم. آقای طباطبایی فرد فعّالی بود؛ بنابراین جریان فلسفیای که به وسیلهی ایشان پایهگذاری شد، باید به شکل وسیعی گسترش پیدا میکرد، که نکرده است. این نباید تکرار شود. فلسفهی اسلامی فقه اکبر است؛ پایهی دین است.
بعضی از آقایانِ اساتید فلسفه، ماه رمضان پیش من بودند؛ میگفتند برخی از آقایانی که اصلاً اهلیّت ندارند، در مساجد فلسفه تدریس میکنند و ناقص و سطحی و به عمق نرسیده و جویده جویده مطالبی را دست افراد میدهند. اینها خسارت است؛ ما نباید بگذاریم این کار ادامه پیدا کند.
همینجا داخل پرانتز عرض کنم: یکی از کارهایی که باید صورت گیرد، معرفی فلاسفهی شیعه در دورههای مختلف است. متعلّمین فلسفهی ما هم اینها را نمیشناسند؛ «ملاّ اسماعیل خواجویی» در اصفهان - که جزو تلامذهی به واسطهی ملاّ صدرا بوده و بعضی از اقران ایشان - مثل مرحوم «بیدآبادی» و دیگران ...
ما به رنسانس فلسفی یا واژگون کردن اساس فلسفهمان احتیاج نداریم. نقص فلسفهی ما این نیست که ذهنی است - فلسفه طبعاً با ذهن و عقل سروکار دارد - نقص فلسفهی ما این است که این ذهنیّت امتداد سیاسی و اجتماعی ندارد. فلسفههای غربی برای همهی مسائل زندگی مردم، کم و بیش تکلیفی معیّن میکند: سیستم اجتماعی را معیّن میکند، سیستم سیاسی را معیّن میکند، وضع حکومت را معیّن میکند، کیفیت تعامل مردم با همدیگر را معیّن میکند؛ اما فلسفهی ما بهطور کلّی در زمینهی ذهنیّاتِ مجرّد باقی میماند و امتداد پیدا نمیکند. شما بیایید این امتداد را تأمین کنید، و این ممکن است.
میتوان در مبانی موجود فلسفىِ ما نقاط مهمّی را پیدا کرد که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد، جریانهای بسیار فیّاضی را در خارج از محیط ذهنیّت بهوجود میآورد و تکلیف جامعه و حکومت و اقتصاد را معیّن میکند. دنبال اینها بگردید، این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛ آنگاه یک دستگاه فلسفی درست کنید. از وحدت وجود، از «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء»، از مبانی ملاّ صدرا، اگر نگوییم از همهی اینها، از بسیاری از اینها - میشود یک دستگاه فلسفىِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی درست کرد.
خواستند برای فلسفهی اسلامی رقیب درست کنند؛ لذا فلسفههای غربی را آوردند و ترجمه و ترویج کردند. با غفلت حوزههای علمیهی ما تدریجاً کار به جایی رسید که هر وقت در محیطهای دانشگاهی اسم فلسفه برده میشد - الان هم تقریباً همینطور است - ذهن به سمت «کانت» و «هگل» و امثال اینها میرفت و تصوّر میشد اصلاً فلسفه محصول تفکّر اینهاست.
یکی از رشتههای تألیف و کار فلسفی، نوشتن فلسفه برای کودکان است. کتابهای فلسفىِ متعدّدی برای کودکان نوشتهاند و ذهن آنان را از اوّل با مبانی فلسفی ای که امروز مورد پسند لیبرال دمکراسی است، آشنا میکنند. ما از این کار غفلت داریم. بنابراین از جمله کارهای بسیار لازم، بسط فلسفه است؛ البته با مبانی مستحکم و ادبیات خوب و جذّاب.
بین فلسفه و کلام نباید دعوا قائل شد. ما باید اینها را به همدیگر نزدیک کنیم. مهمترین کتاب کلامی ما را یک فیلسوف - یعنی خواجهنصیر – نوشته. فلسفه و کلام و عرفان وجوه تفارقی دارند، وجوه اشتراکی هم دارند؛ ما باید اینها را به عنوان علوم عقلی یا به یک معنا حکمت، مورد توجّه قرار دهیم و دنبال کنیم.
در قم یک باشگاه فلسفی یا باشگاه فلسفهگرایان تشکیل شود؛ این جزو طرحهای بسیار مفید است. بنای خوبی برای این کار تجهیز گردد. سالن سخنرانی ایجاد کنند، محلّ درس بگذارند و میزگرد تشکیل دهند. افراد بنشینند نظرات و حرفها و استدلالهای خود را بگویند؛ اساتید فرصت پیدا کنند و. بیایند شاگردانشان، شاگردانِ شاگردانشان و یا طلّاب علاقهمندشان را از نزدیک ببینند؛ حرفی بزنند و یا سخنرانی کنند؛ کار بسیار خوبی است و من با آن موافقم و هرچه بشود کمک کرد، من کمک میکنم.
فلسفه برای نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛ لذا بهترین فلاسفهی ما - مثل ابنسینا و ملاّ صدرا - عارف هم بودهاند. ما نباید بگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیّات مجرّد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود. راهش هم تقویت فلسفهی ملاّ صدراست؛ راه فلسفه باید راه تدیّن و افزایش ارتباط و اتّصال انسان به خدا باشد. اساسا بروز و ترشّح فلسفه از درون انسان به بیرون است.