فیشنگار
فیشنگار
خواندن ۸ دقیقه·۲ سال پیش

آیا اصالت با جمع است یا فرد یا هر دو؟

این مطلب در اواخر دهه 80 شمسی فکر کنم در قزوین نوشته شد و بعدتر تحت عنوان‌های «مراقبت از خود در جهان فکر» و «عقلِ تمدن ساز و ما جماعت فوروارد کننده» منتشر شد.

________________________________________

هفته‌هاست که موضوعی به شدت ذهنم را به خود مشغول کرده است. با دوستان و اطرافیان در مورد آن صحبت کرده‌ام. برخی از آنها دغدغه‌های مشابهی داشتند و حرف‌های خوبی زده شد و افکارم مرتب‌تر شد.

ذات نایافته از هستی بخش/ کی تواند که شود هستی بخش

خیلی از ما شاید برای دین خدا، جامعه خود و یا این نظام کارهای زیادی (به‌زعم خودمان) انجام داده باشیم، با این و آن مناظره و گفتگوهای جدی کرده باشیم، در فضای مجازی و حتی میان دوستان و آشنایان از آرمان‌های انقلاب دفاع کرده باشیم و...



برای خودمان چه کرده‌ایم؟

اما سوال مهمی از خودم و دوستان دارم: برای انقلاب درست، برای خودمان چه کرده‌ایم؟ بعد از انقلاب، متاسفانه ما بیشتر از اینکه به فکر اصلاح خودمان باشیم به اصلاح جامعه و فروعات آن (ظهورات رفتار دیگران) اهمیت دادیم؛ آنچه داشتیم صرف گسترش کمی و کیفی مجتمع‌های فرهنگی و گروه‌های ارزشی شد. سیر و سلوک از فردیت خارج شد. همه اسفار اربعه‌ای که هر مومنِ سائر» و سالکی باید باهم داشته باشد در سفر سوم» و انقلابی‌گری خلاصه شد. باید شب‌ها در سلوک الهی خود چیزی کاسب شد تا در روز بتوانیم با نور آن در زندگی و جامعه خود حرکت کنیم.


چرا ما مناسک انسان‌ساز معنوی را مقید کرده ایم به حضور در هیات‌ها یا مسجد و. حتی رعایت و خودسازی هم در مواردی بین ماها اینگونه (وابسته به حضور در جمع رفقا) شده است! که تنها وقتی در جمع‌های خودمان هستیم اهل مراقبت و هیات و دعای توسل و زیارت عاشورا و در زندگی شخصی خود نتوانسته ایم چنین سلوکی را جدی بگیریم و نهادینه کنیم. آیا اصالت با جمع است یا فرد یا هر دو؟

اول باید به فکر نجات خودمان باشیم. نمی‌توانیم بگوییم عیبی ندارد؛ من می‌روم جهنم تا دیگران بروند بهشت. این شده حکایت بعضی از فعالان فرهنگیِ ما! اول زمان ارتباط مستقیمشان با خدا کم می‌شود، بعد در عبادت به فکر فعالیتشان هستند، من در نمازم دارم به منبرم فکر می‌کنم و تو داری به پوسترت فکر می‌کنی. نه خیری در این منبر خواهد بود نه خیری در آن پوستر! (حجت‌الاسلام نظافت، فروردین ۱۳۹۳)

معتقد نیستم رفتارها و نهادهای دینی و فرهنگی باید جمع بشود و همچنین معتقد نیستم هر رفتار جمعی نشانگر باورهای سوسیالیستی و کمونیستی است بلکه باید در عرصه فرهنگ توجه مضاعفی به افراد و آحادِ عضو این جماعت‌ها هم بشود و فرد در جمع محو نشود. این در حالی است که رفتارهای بی‌ربطی چون قهوه خانه رفتن، قلیان کشیدن، خوردن فلافل و صحبت‌های بی معنی و بی ارزش پس از اتمام مراسم‌های هیات که به جزء جدانشدنی این مراسم تبدیل شده چیزی غیر از این را نشان می‌دهد.


همه می‌دانیم و تجربه کرده‌ایم قدرت تاثیر ما به میزان کاری است که روی خودمان کرده‌ایم و معنویت و نورانیت هیات‌های ما بیشتر به میزان نورانیت و معنویت ما افراد هیات مربوط است تا قدرت آمپلی‌فایرها و بلندی ضجه‌ها و تعداد غذاها و نذورات توزیع شده.

نمی‌دانم اگر این حرارت حسین (ع) در فطرت‌ها نبود امروز این موج‌های توده‌ای ریش‌دار» و لیبرال‌مسلک‌های حجت الاسلام دکترِ علمی و اداری و اربابان آنها چه به روز این مملکت و بوم و بر آورده بودند.

فضای مجازی سیری کاذب می‌دهد

در کنار همه‌ی اینها یکی از عواملی که در زمینه خودسازی فردی رهزن است و مانند سراب عمل می‌کند فضای سایبر است. اهل سایبر وقتی دغدغه‌ای دینی پیدا می‌کند به جای اینکه ظاهر خودش را مذهبی کند قالب وبلاگش را مذهبی کرده و اینگونه دغدغه‌اش را ء می‌کند، به جای اینکه خود را به اندیشه هایش مشغول دارد به زودی آنها را در فضای سایبر می‌پراکند و از ذهن خود خارج می‌کند. به جای اینکه تحلیلی ی و قضاوتی عمیق داشته باشد به باز نشر خبرهای بی‌ارزش رسانه‌ها و دست به دست کردن آنها دل خوش می‌کند و آن وقت و انرژی عظیم جوانی که در کنار دغدغه‌های پاکش می‌تواند او را در زمینه خودسازی و تعالی واقعی کمک کند در تلاش بی‌محتوای مجازی هدر می‌دهد با توجیه تلاش برای تولید محتوای خوب برای محیطی نامطلوب (اینترنت)!

تار و پود‌ِ بافتِ فکری ما

جامعه ما پس از انقلاب از نظر فرهنگی شبه‌سوسیال و از نظر فردی و معرفتی شبه لیبرال شده است. آیین‌ها دارد رنگ دولتی به خود می‌گیرد و تداوم حیات خود را مدیون عزم نهادهای جمعی‌است و دیگر پمپاژ کننده روحیه‌های پیشران در دل مردم نیست. اگر سازمان‌های مردم‌نهاد و گروه‌های شبه دولتی نباشند گویا رفتاری فرهنگی رخ نخواهد داد و مراسمی برگزار نخواهد شد.

اوایل انقلاب به‌خاطر پررنگ بودن بُعد ضدامپریالیستی انقلاب، متاسفانه به دریچه‌های رسوخ افکار سوسیالیستی به بافت فرهنگی، اجتماعی کشور توجهی نشد و امروز اساتید و محققان دغدغه‌مند کشور از تصدی شریان‌های مهم فرهنگی، اجتماعی (اعم از شبکه توزیع کتاب، انتشارات و چاپخانه‌ها، وزارتخانه‌های مرتبط با فرهنگ و .) توسط توده ای‌های ریش‌دار خبر و هشدار می‌دهند.

در دهه دوم و سوم انقلاب، با توجه به غفلتِ ‌ما از تکمیل انقلاب در بُعد علوم انسانی، طیفی از منتقدان و غرب‌گراها به ترجمه و ترویج مبانی لیبرالیستی در فضای علمی کشور نمودند که در برهه‌هایی این تفکر به فضای نهادهای اداری کشور نیز راه یافته است.

نتیجه چنین هجمه‌هایی را می‌توان التقاط و تشتت فکری، هویتی و اجتماعی» توصیف کرد و نشانه‌هایش را رنگ باختن برخی روحیات در دنیای فردی ما و صوری شدن برخی دینداری‌ها و آیین‌هایی که قوام‌بخش فرهنگ و هویت جامعه ما هستند.

هیات‌های عزاداری و جلسات مذهبی‌ما زیاد شده اند اما در اطراف خود افرادی که اهل سلوک و رعایت فردی باشند کمتر از قبل می‌بینیم. گویا سهمی که باید به رابطه خود و خدای خویش اختصاص بدهیم در اجتماعات مذهبی خلاصه می‌شود و دیگر وقتی برای خلوتهای فردی و سلوک فکری نمی‌ماند.

فقر عضلانی هویت‌های فردی ما

از سوی دیگر هیچ دونفری حاضر نیستند با هم درمورد فهم و تصورشان از عقاید، باورها، نظریات و مسائل مهمی چون ولایت فقیه، گفتگو کنند و بدون اینکه باور دیگری را رد کنند (توان رد آن را داشته باشند) فهم خود را ترجیح می‌دهند.

رفتارهای جمعی پوچ و بی‌معنای پست مدرن‌ما همچون استقبال بی‌معنا از برنامه هایی چون چهارشنبه سوری در سبک جدید، فوت یک خواننده، پیروزی یا شکست تیم ملی، بازگشت تیم مذاکره کننده و رفتارهایی چون حمله به صفحه شخصی داور بازی فوتبال ایران و آرژانتین نشانه‌های واضح و نگران‌کننده‌ای است که تایید می‌کند جامعه ما گرفتار این تشتت فکری» است و از مفاهیم زیربنایی فرهنگ خود دور شده و به سمت دیگری می‌رود.

این رسوخ فکری مکاتب شرقی و غربی با پروژه استکباری جنگ نرم و قیام علیه باورهای ملت وضوح بیشتری یافته است و نگرانی دغدغه مندان را برای طیف بیشتری از مردم قابل فهم کرده است.

نمی‌دانم اگر این حرارت حسین (ع) در فطرت‌ها نبود امروز این موج‌های توده‌ای ریش‌دار و لیبرال‌مسلک‌های حجت الاسلام دکتر علمی و اداری و اربابان آنها چه به روز این مملکت و بوم و بر آورده بودند.

قیام برای کشف و ضبط مختصات هویتی

به فردیت فراموش‌شده‌ی خویش برگردیم و گرد و غبار غفلت از هویت خویش بزداییم؛ بیش از آنکه به فکر اصلاح جامعه باشیم اصلاح خود را مقدم داریم که تنها راه اصلاح جامعه همین است.

خوب است بدانیم امام خمینی مصلح بزرگ عصرما تا سن پنجاه- شصت سالگی و تا قبل از قیام ۱۵ خرداد یک استاد اخلاق بوده است و آن گونه که نوشته اند در زندگی شخصی بسیار اخلاقی بودند و از دوره نوجوانی مثلا هیچ کس جرات نمی‌کرد در حضور او غیبت کند!

برای من و شما لازم است دریابیم که در کجای تاریخ و جهان ایستاده‌ایم و این دو بستر (تاریخ و زمانه) چه میراث و مختصاتی برای هویت و شخصیت فردی و جمعی ما با همه ی پسوندها و پیشوندهایی که خواهیم داشت (عناوینی مانند یک ایرانی+مسلمان+شیعه ۱۲ امامی+ پیرو ولایت فقیه+ و ساکن در انقلاب اسلامی و +ده‌ها عنوان دیگر) ساخته است؟ هر کدام از این پسوندها بعلاوه برخی بُت‌های دیگر از قبیل تقسیم دنیا به شرقی و غربی، سیطره فرهنگی تمدن غربی و برخی رگه‌های نفوذ مکتب‌های چپ در ایران در کنار اختصاصات زبانی، قومی، نژادی و . ویژگی‌های مثبت و منفی مختلفی را در هویت ما سهیم کرده اند که راه فهم سهم هر کدام از این مولفه‌ها و کنترل آنها، دقیق شدن در رفتار و افکار خود ماست. در هر صورت این دغدغه همچنان با من خواهد بود چرا که دغدغه‌ای هویتی است.

در ابتدای امر باید با دقت در تحلیل‌ها و قضاوت‌های خود به تاثیر هر کدام از این عوامل برسیم و حواسمان باشد مولفه‌های تاثیر گذار غیراسلامی و نامطلوب در تحلیل‌ها و قضاوتمان نفوذ نکند. به ادعای پژوهشگران علاوه بر رگه‌هایی از تفکرات لیبرالیستی و کمونیستی، اندیشه‌های نورپرستی، جبرگرایی و برخی عقاید مکتب کلامیه اشاعره به لایه‌هایی از بافت فرهنگی ما – بخاطر حکومت‌ها و شرایط تاریخی- رسوخ یافته است.


کار دیگر این است که راه‌های ناشناخته ورود تفکرات و باورها به ذهن و زندگی خود (مانند کتب درسی، اساتید دانشگاه، رمان‌ها و فیلم‌ها، سخنرانان مختلف، نویسندگان و ...) را پیدا کنیم.

در این زمینه شناخت مکاتب فکری و جریان‌های فرهنگی و ضدفرهنگی مختلف جهت شناسایی رسوخ احتمالی چنین افکاری در ذهن ما ضروری است؛ مثلا باید شناختی اجمالی از اندیشه کمونیسم داشته باشیم تا بدانیم که آیا ما هم کمونیستی فکر می‌کنیم یا خیر!

خطاب زیر تاییدی است بر مهم بودن دغدغه‌های این نوشته: نظام‌سازی کار بزرگ و اصلی شماست. این کار، پیچیده و دشوار است. نگذارید لائیک یا لیبرالیسم غربی، یا ناسیونالیسم افراطی یا گرایش‌های چپ مارکسیستی خود را بر شما تحمیل کند»

این توصیه حکیمانه خطاب به ما جوانان وطن است. به هر تقدیر خودسازی فقط جنبه‌ی اخلاقی و ظاهر ندارد، بلکه انسان‌سازی و حتی جامعه‌سازی و تمدن‌‎سازی از مجرای خودسازی عبور می‌کند. این ذهن و فکر ماست که گفتار، رفتار و شخصیت ما را می‎‌سازد پس مراقبت از خود در جهان فکر، هم بخشی از مواظبت‌های اخلاقی محسوب می‌شود و هم پاسبانی اعتقادی از حریم عقیده و فرهنگ ناب و ان‌شالله رشد آن و هم یک ضرورت برای حرکت به سوی تمدنی نوین.

https://vrgl.ir/07uKP


خودسازینفوذفعالیت فرهنگیجهاد تبیینفوروارد
علاقه‌مندی‌ها: √ فلسفه √ تاریخ √ دین virasty.com/banimasani
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید