داشتم فکر میکردم اگه من الان تهران زندگی می کردم و می تونستم برم نمایشگاه کار، چه روزمه ای با خودم می بردم؟
بعدش دیدم لینک GitHub ندارم، وبلاگ فنی ندارم. پروژه شخصی ندارم. رایتینگ انگلیسیم خوب نیست.صفحه لینکدین هم فقط یه اسمه. اگه از آخری بگذریم - چون من کلا با شبکه های اجتماعی مشکل دارم، یعنی حوصله اشونو ندارم! ولی صفحه GitHub و پروژه شخصی و همینطور وبلاگ فنی چی؟ و این دیگه اصلا جای دفاع نداره. آخه من اصلا از وبلاگ نوشتن و وبلاگ خوندن خوش میاد ولی وبلاگ ندارم :(
کلا توی اهل خونواده من به این معروفم که اهل نظمم و برنامه های شخصی دارم و بهشون پایبندم. دلیلش هم اینه که موقع کنکور- چه لیسانس و چه ارشد- اصلا کسی رو اذیت نکردم و خودم درس خوندم و نتیجه قابل قبولی آوردم این توی خونواده ی من که عاشق درس و دانشگاه هستن یعنی شاخ غول شکستن! یه دلیل دیگه اش هم اینه باز هم صرفا بر اساس انگیزه های شخصی و به دور از فشارهای بیرونی 7 کیلو وزن کم کردم. اونم در وضعیت خونواده ما که تقریبا همه چاق هستن و من جزو لاغرهاشون به حساب میام.
ولی با این حال وقتی مینیمال به ساعتای روزم و برنامه هایی که برای خودم دارم نگاه می کنم، میبینم تقریبا به برنامه های شخصیم پایبند نیستم. مثلا یه بار سعی کردم توی خونه ربات تلگرام بزنم با پایتون، یا مثلا کار با وردپرس و پلاگین هاش رو یاد بگیرم یا حتی یه بار یه وبلاگ برای اندروید زدم. یا حتی لیست کتابای نصفه نیمم، دوره های سایت متمم که نصفه ول کردم و بیخیالشون شدم و یا تلاش برای لاغری بیشتر و ... .
ولی الان که شروع کردم به کنکور خوندن به طور متوسط روزی 4-5 ساعت درس میخونم و این یعنی من هم نیاز دارم به تایید و حمایت بیرونی برای کارام. حالا فرض کنم بعد از اینکه بعد از عید از شرکت بیام بیرون چقدر به کارام عمل میکنم؟ این یه ذره بهم استرس میده.
بعد یه چیز دیگه که باعث میشه استرس داشته باشم اینه که دیدین وقتی آدم برای یه کار روش فشار هست همه کارای دنیا براش جالب و جذاب میشن به جز اون کار؟ مثلا شب امتحان سریالای داغون تلویزیون یا حتی ظرف شستن هم جالب و مفرح میشه . حالا من نگرانم نکنه به خاطر اینکه میخوام از زیر «شرکت اومدن» دربرم ، کنکور خوندن ، یا وبلاگ و گیت هاب داشتن برام مهم شده.
یه حقیقت دیگه ای که در مورد خودم فهمیدم اینه که راستش من واقعا گیک کامپیوتر نیستم. یعنی توی سایت سکان آکادمی میخوندم اگه میرین یه جا برای مصاحبه کار برنامه نویسی، خودتون رو گیک و خوره برنامه نویسی نشون بدین. من برنامه نویسی رو دوست دارم یا مثلا از نوشتن الگوریتم و حل مسئله لذت میبرم چون توش چالش داره و اینکه توش تا یه حدی موفقم و حس مفید بودن دارم. ولی خب به خیلی چیزای دیگه هم علاقه مندم. ورزش، رقص، قرآن خوندن ( بله، کنار هم نوشتم که پارادوکسش بره تو چشمم) ، کتاب خوندن، آشپزی، نوشتن، دستبند بافتن و خیلی چیزای دیگه. یعنی وقتایی که بیکارم هیچ وقت نشده برم سایتای خبر تکنولوژی بخونم یا مثلا برای دل خودم یه پروژه بزنم ولی اینم هست که وقتی به شغل و پیشه فکر میکنم تا حالا کاری رو به اندازه برنامه نویسی آپدیت و مفید ندیدم. یعنی مثلا دوست ندارم استاد دانشگاه یا کارمند باشم.
بخاطر همین میترسم نکنه که واقعا من مناسب همین محیط شرکتمون باشم؟ نکنه اصلا نتونم برم شرکتای مترقی یا اگه برم شکست بخورم و زده بشم؟ نکنه اگه یه وقت تهران قبول شدم اوضاعم بدتر بشه، مثلا منزوی بشم؟
یه چیز دیگه ای که از رزومه نمایشگاه توی فکرم اومده بود اینه من برای زندگیم چه رزومه ای دارم؟ یعنی چیا کم دارم؟ بخام پس فردا حساب پس بدم بگم چیم؟