android_diaries·۶ سال پیشاولین تجربه فریلنسری مناز اولین روزی که شروع کردم به برنامه نویسی یا حتی قبل از اون، توی دوران دانشگاه، هر وقت میشنیدم که که کسی سفارش میگیره و توی خونه برنامه نویسی می کنه، به نظرم خیلی عادم خفن و حرفه ای می اومد. یادمه روزای اولی که توی شرکت بودم، بچه ها از هم می پرسیدن که توی خونه هم پروژه میگیری؟ بیشتر بچه ها میگفتن نه بابا حوصله نداریم! یا اینکه ادم نمیرسه هم به شوهر و بچه برسه هم کد بز...
android_diaries·۶ سال پیشبه بهانه نمایشگاه کار شریفداشتم فکر میکردم اگه من الان تهران زندگی می کردم و می تونستم برم نمایشگاه کار، چه روزمه ای با خودم می بردم؟بعدش دیدم لینک GitHub ندارم، وبلاگ فنی ندارم. پروژه شخصی ندارم. رایتینگ انگلیسیم خوب نیست.صفحه لینکدین هم فقط یه اسمه. اگه از آخری بگذریم - چون من کلا با شبکه های اجتماعی مشکل دارم، یعنی حوصله اشونو ندارم! ولی صفحه GitHub و پروژه...
android_diaries·۶ سال پیشبعد از شرکت می خوام چیکار کنمحقیقت اینه که شرکتی که من توش کار میکنم از افراد متخصص، تکنیسین های ساده می سازه. یعنی اول که اونجا استخدام میشی یه سری مهارت تخصصی لازم داری و تا اینجای کار طبیعیه ولی از حدود بعد از دو سال، فقط همون مهارت های خاص به کارت میان و دیگه هیچ کاری فراتر از اون رو نه میخان و نه اجازه میدن.یادمه یه بار ربانی درباره گرافیست هامون گفت که اینا ه...
android_diaries·۶ سال پیشاصلا چرا میخواستم از شرکت برم؟شرکت ما انصافا جای خوبیه. یعنی بد نیست. یه موسسه فرهنگیه که محتوایی رو تولید میکنن و اون رو توی قالبهای مختلف میفروشن و فروششون هم سازمانیه. مثلا به آموزش و پرورش یا سازمان بهداشت یا سازمان حج و از این قبیل. یعنی مثلا بعد از چند ماه یهویی یه درآمد قلفتی گیرشون میاد. کلا مشی اقتصادیشون اینه و به درآمدهای ریز و مویرگی عادت ندارن.محصولاتشو...
android_diaries·۶ سال پیشروزی که شرکت رو ترک کردم - قسمت دوماول از همه باید بگم که عنوان اشتباهه. چون با اینکه از شرکت بیام بیرون موافقت نشد. یعنی اشتباه کردم که راستش رو گفتم و گفتم که از اوضاع ناراضیم.باید یه جوری یه مسئله شخصی رو پر رنگتر جلوه میدادم تا بذارن بیام بیرون. مثلا میخواستم دروغ نگم. هر چند دروغ هم گفتم. چون از کاری که کردم و دروغ پردازی های خفنی که انجام دادم خجالت میکشم دیگه اینج...
android_diaries·۶ سال پیشروزی که شرکت رو ترک کردم - قسمت اولقضیه از اونجا شروع شد که برنامه نویس ارشد شرکتمون بخاطر بچه دار شدن مرخصی گرفت و بعدش خبر دادکه دیگه سر کار نمی آد. این خبر دادنش همزمان شد با تعدیل نیروهای شرکت. اون زمان اردیبهشت 96 بود و شرکت به اضافه شعبه تهران حدود 50 نفر نیرو داشت. بعد از تعدیل نیرو چیزی حدود 25 نفر از کارمندا رفتن. البته هیچ کس از بخش فنی به جز یه نفر گرافیست جزو تعدیلی ها نبود.