ارائه از: پال راکر / ترجمه از: امشه امشیان
- (موسیقی ویولونسل) (پایان موسیقی)
حین پروازم در راه اینجا، یاد مادرم افتادم. من ویولونسل نوازی خودآموخته هستم، هیچ معلمی نداشتم. اول کنترباس را دنبال کردم، اما بعد ویولونسل را برگزیدم و آن را شروع کردم چون عاشق آن هستم. اما مادرم هم الهامبخش من بود. خودم نمیدانستم او الهامبخشم بوده است، چون او مدرک موسیقیاش را از طریق یک دوره خودآموز، از دانشگاه موسیقی US دریافت کرده بود. در حالی که دو فرزندش را بزرگ میکرد، هفتهای یک درس از طریق پست دریافت میکرد، و به تمرین میپرداخت. و بعد از گذشت چند سال، به تکنوازی پرداخت. و من این ماه ۵۰ ساله میشوم، و این همه سال طول کشید تا بفهمم که او الهامبخش اصلی من بوده است. میخواهم -- آره، ممنون، مامان. (تشویق) او همچنین یکی از آدمهای فوقالعادهای است که میشناسم، سوای از اینکه موسیقیدان ماهری است. میخواهم کمی هم برای مادرم و در واقع برای تمام مادران بنوازم. (موسیقی ویولونسل) (پایان موسیقی) میدانید، معمولاً وقتی صدای ویولونسل میشنوید، به این فکر میافتی.(سوئیت شماره یک باخ) امروز قرار نیست اینطور بشود. (خنده و تشویق) (صدای درام) (ویولونسل) هی! (بازپخش قطعات تکرارشونده) (ویولنسل و بازپخش قطعه تکرار شونده) (پایان موسیقی) (تشویق و هلهله)