تحقیق و توسعه از پر کاربردترین واژگان تخصصی و البته متاسفانه در حال تبدیل شدن به دم دستی ترین هم است. بدتر از اینها این است که شخصا وقتی در مصاحبه ها از تحقیق و توسعه نام می برم، گویی واژه ای جدید به کار برده ام... ظاهرا وقتی تعداد کارمندان شرکت ها از حدی بیشتر میشود، نام اتاقی که مزین به چند میز و صندلی و کامپیوتر بوده را واحد تحقیق و توسعه میگذارند؛ غافل از اینکه افزودن چنین واحدی، نیازمند تغییرات اساسی در سیاست های کاری، استخدامی و اجرایی است.
در ادامه برخی از این مبانی تحقیق و توسعه ای را قرار داده ام، شاید کمکی در جهت آگاهی بخشی عمومی کرده باشم:
خود فعالیت های تحقیق و توسعه، زیر مجموعه ای از فعالیت های جاری یک کسب و کار (یک سیستم بزرگ تولیدی یا خدماتی مثلا) است... هر بخش از این مجموعه میتواند یک واحد تحقیق و توسعه مجزا داشته باشد(تحقیق و توسعه بازار، تحقیق و توسعه محصول، تحقیق و توسعه تولید،....)، اما در نگاهی کلی تر، میتوان خود تحقیق و توسعه را هم به عنوان یک سیستم -دارای ورودی و خروجی- دانست (شکل زیر).
چرا یکباره رفتیم سراغ نوآوری؟!... چون نوآوری با آن گره خورده است
بسته به نوع محصول (فیزیکی و غیرفیزیکی) میتوان فرآیندهای مختلفی را برای تحقیق و توسعه اشاره کرد. اما فرآیند محور بودن فعالیت های تحقیق و توسعه ای، قطعی است.
اگر تا اینجا آمدید، ممنون میشم راجع الگوی زیر که شخصا آنرا تدوین کرده ام نظر تخصصی خود را کامنت کنید!
احتمالا ادامه دارد....