تفاوت های طراحان جونیور و سینیور، از موضوعات پر بحثی هست که ذهن من را هم درگیر خودش کرد. در ادامه مقاله ای که داشتم میخوندم را ترجمه سریعی کردم. امیدوارم مفید باشه!
تفاوت های طراح ux جونیور و سینیور، در چند مورد است:
دانش، تجربه و طرز فکری که یک طراح سینیور و جونیور ممکن است با خود بیاورد، می تواند تأثیر قابل توجهی در سراسر فرآیند طراحی و تصمیم گیری ها داشته باشد. در این مقاله، ما این 7 تفاوت اساسی بین طراحان جوان و ارشد را از نظر رویکرد حل مسئله برای مشکلات پیچیده، توانایی داشتن دید کل نگر به پروژه و نیازهای مشتری، و ارائه ایدهها و مهارتها، طرز فکر و توانمندی برای ایجاد راهحلهای تأثیرگذار بررسی خواهیم کرد.
توجه داشته باشید که با مقایسه طراحان ارشد در مقابل طراحان جوان، ما ادعا نمیکنیم که طراحان ارشد و با تجربه ذاتاً بهتر از همتایان جوان خود هستند. در واقع، برخی از دانشآموزان ما در ابتدای کارشان نسبت به طراحان UX با سالها تجربه، صلاحیت بیشتری دارند. ما صرفاً قصد داریم به تفاوتهای رایج مشاهده شده و نحوه عملکرد آن طراحان اشاره کنیم.
تفاوت بین یک طراح ارشد و یک طراح جوان در عنوان شان نیست. سالهای کاری، طیف گسترده تجربیات عنوان شما را مشخص نمی کند، بلکه کیفیت آن تجربیات و چگونگی تبدیل آن به ویژگی های شما به عنوان یک طراح است که اهمیت دارد.
تفاوت بین یک طراح UX جوان و ارشد فقط به تعداد ابزارهای مختلفی که شما می شناسید نیست. بلکه به دست آوردن یک طرز فکر(mindset) منحصر به فرد، مجموعه ای از فیلدها، و عمق خاصی در شما است که برند حرفه ای شما را شکل می دهد. و این همان چیزی است که یک طراح ارشد تجربه کاربری را از یک طراح UX جوان (به طور متوسط) متفاوت می کند.
قبل از اینکه ادامه دهیم، بیایید مفهوم یادگیری T-Shaped را مرور کنیم: افراد T شکل استعاره ای است که برای توصیف توانایی های افراد در نیروی کار استفاده می شود. نوار عمودی روی حرف T نشان دهنده عمق مهارت ها و تخصص های مرتبط در یک زمینه واحد است. در حالی که نوار افقی توانایی همکاری در رشتهها با متخصصان سایر حوزهها و به کارگیری دانش در زمینههای تخصصی غیر از تخصص خود است.» (ویکیپدیا)
چیزی که ما اغلب مشاهده می کنیم این است که یک طراح ارشد به مهارت های تخصصی (نوار عمودی) مختلفی تسلط دارد و مهارت های نرم خود (نوار افقی) را تا سطحی توسعه داده است که می تواند تیم ها و پروژه ها را رهبری و مدیریت کند. بنابراین، به عنوان یک طراح تجربه کاربری جوان، باید سعی کنید مجموعه مهارت های خود را در زمینه های مختلف، به عنوان مثال، تسلط بر تحقیقات کاربر، طراحی تعامل، و طراحی رابط کاربری، عمیق تر کنید. علاوه بر این، پس از تسلط در زمینههای عمودی تخصصی، پیشرفت شخصی خود را دوچندان کرده و مهارتهای نرم خود را گسترش خواهید داد.
1. ارائه ایده ها و توانمندی ها:
اگر تنها یک چیز وجود داشته باشد که به عنوان معیار دقیق بلوغ یک طراح UX در نظر گرفته شود، آن مهارت های ارائه و بیان ایده ها است. توانایی بیان تصمیمات طراحی چیزی است که جهان را میچرخاند.
طراحان جونیور تمایل دارند ایده ها را به صورت پراکنده بیان کنند، که اغلب به دلیل استرس و فشار غیر ضروری و ناامنی های شغلی است. ایده هایی که ارائه می کنید در همه جا وجود دارند (و این اشکالی ندارد).
ارائه بی رویه و نامنظم ایده ها، فرآیند تصمیم گیری شما را آشکار می کند و این می تواند برای شما دلسردکننده باشد. اشتباه تصور نکنید!، گاهی اوقات ایده های خوب و خام صرفاً به دلیل تفکرات پراکنده شما مطرح می شود، اما این همیشگی نیست.
سینیورها ایده ها را به طور منسجمی در میان می گذارند. آنها می توانند یک مکالمه را از ابتدا تا انتها پیش ببرند و اغلب با مجموعه ای از انتظارات و داشتن یک دستور کار مشخص وارد یک جلسه می شوند. شما مسیر را خوب کنترل می کنید زیرا جاده را ساخته اید و نقشه را در اختیار دارید. همچنین، شما می توانید ایده های خود را به صورت بصری انتقال دهید، وقتی خروجی کارمان بیشتر بصری است، نباید فقط به کلمات تکیه کنیم.
2. ذهنیت > ابزار
ابزارهای مختلفی برای تسلط به عنوان یک طراح وجود دارد. به عنوان مثال، شما باید حداقل به Sketch، Adobe XD و Figma تسلط داشته باشید، که رایج ترین ابزارهایی هستند که طراحان UX از آنها استفاده می کنند. هر کسی که ماه ها را صرف هر ابزاری کند می تواند در آن واقعا عالی شود. اما این تنها بخشی از کاری است که شما انجام می دهید. "ذهنیت حل مسئله خلاق"(creative problem-solving mindset) چیزی است که توسعه آن بیشتر طول می کشد و باید در خلال پروژه ها و کار با افراد مختلف توسعه یافته شود.
طرز فکر شما (چگونه هر مشکلی را به طور سیستماتیک حل کنید) و شخصیت شما (چگونه به عنوان یک فرد در نظر گرفته می شوید) و رفتار (نحوه واکنش شما در مواقع فشار) اساساً شما را از دیگرانی که کم و بیش ابزارهای مشابه شما را می شناسند متمایز می کند.
3. ایجاد راه حل های تاثیرگذار
طراحی UX می تواند به تنهایی یک سمت شغلی باشد. بیش از 60 درصد از دانش آموزان ما به تنهایی اداره یک بخش را به عهده گرفته اند. بیشتر آنها تحت فشار قرار می گیرند تا وظایف مختلفی را در یک جدول زمانی نامعقول انجام دهند. این اغلب طراحان UX جوان را در دوراهی سختی قرار می دهد. از یک طرف، آنها مایلند تحقیقات کافی انجام دهند و راه حل های ماندگار ارائه دهند، اما باید آنچه را که از آنها خواسته شده است، ارائه دهند. این اغلب باعث میشود که طراحان UX راه حل هایی را که جواب میدهد، کپی پیست کنند؛ همانطور که در گذشته کار می کردند و اغلب از روندهای جدید فرهنگی و فناوری غفلت می کنند.
با این حال، اگر در یک سازمان بزرگتر کار میکنید که در آن بخش طراحی مستقر وجود دارد، و زمان کافی برای تحقیق و توسعه ایدهها به شما داده میشود، یک نکته شغلی خوب برای شما وجود دارد: در ابتدای کار خود به یک سازمان بزرگتر بپیوندید تا بتوانید از دیگر طراحان ارشد یاد بگیرید و خودتان به سفر خود برای تبدیل شدن به یک طراح ارشد UX کمک کنید.
متأسفانه اکثر طراحان UX قربانی چنین شرایطی هستند (به تنهایی کار می کنند) و در نتیجه ناآگاهانه برای ارائه نتایج سریع آموزش دیده اند، که اغلب منجر به عدم تاثیرگذاری می شود. و این چیزی است که یک طراح بزرگ را از یک طراح معمولی متمایز می کند، یعنی "توانایی طراحی تجربیاتی که مخاطبانش را شگفت زده کند".
4. تفکر سیستمی در مقابل بهبود یک بخش
این اشکال به شما مربوط نیست، این به ذهنیت جمعی فرهنگ ما بر میگردد. ما تمایل به بهبود بخشی به جای نگاه کردن به کل سیستم داریم. و اغلب به عنوان یک طراح UX جونیور، در نهایت یک بخش -مانند فرآیند ثبت نام- را بهبود می بخشیم.
ممکن است شما یک بخش را رهبری کنید و در نهایت همه کارها را انجام دهید، اما احتمالاً زمانی برای بررسی عمیقتر "چگونگی تأثیر بخشهای مختلف بر تجربه کلی کاربران" ندارید.
و هر چه از طریق پروژه های مختلف تجربه بیشتری کسب کنید، بیشتر متوجه می شوید که چقدر مهم است که به "کل تجربه کاربران" با یک دید از بالا نگاه کنید. بهبود بخشیدن بیش از حد و نادیده گرفتن کلیت سیستم، ممکن است به قیمت آینده کسب و کار شما تمام شود.
5. تکیه بر مفروضات در مقابل تکیه بر تست
یکی از تمایزهای اساسی که مسیر شما را از دیگران متمایز می کند، توانایی حل سیستماتیک مشکلات با استفاده از داده های بازار(و کاربران) است. به عنوان یک قانون برای حرفه ای شدن، شما باید تمام مفروضات را اعتبارسنجی کنید و این همان چیزی است که اغلب در اوایل حرفه خود کمتر به آن توجه می کنید.
همانطور که تجربیات خود را رشد می دهید، متوجه می شوید که تکیه بر ساختارهای تأیید نشده چقدر پرهزینه است. هر چه بیشتر تجارب کسب کنید، کمتر فرض می کنید، بلکه آزمایش هایی را برای تأیید همه فرضیات طراحی می کنید و بیش از طراحی نهایی، نمونه سازی می کنید.
6. شهود در مقابل تحقیق
این نقطه، امتداد نقطه قبل است. شهود ما یک موهبت ارزشمند است که می توانیم به وسیله آن حرکت کنیم. اما، باید در نظر داشته باشیم که شهود ما اغلب اشتباه است. جهان به طور مداوم در حال تغییر و تحول است و آنچه که شهود شما واقعی می داند منعکس کننده تجربیات گذشته شما است.
یک طراح ارشد با شهود خود رابطه سالمی ایجاد می کند و می داند چه زمانی از آن استفاده کند و چه زمانی نه. هنگام رویارویی با چالشهای جدید، اغلب باید بیشتر به تحقیق متکی باشید تا شهود. شهود، دری را به گذشته باز می کند و تحقیق، اکنون جدیدی را کشف می کند.
7. شعاع فعالیت شما مهم است
هنگامی که کار خود را به عنوان یک طراح UX شروع می کنید، اغلب در تیم طراحی و اغلب با همکاری توسعه دهندگان کار می کنید. این محدوده فعالیت شماست. با کسب تجربه، به جلسات مختلف دعوت می شوید و با بخش های مختلف کار می کنید. و این نشانه ای بدان معنی است که شما ارزش زیادی دارید.
اگر چند سالی است که در سمت شغلی خود هستید و هنوز "فقط" با تیم طراحی خود معاشرت می کنید، ممکن است یک سیگنال هشدار دهنده باشد. البته ممکن است برای شما یک مورد متفاوت باشد. من طراحان رابط کاربری را می شناسم که در کار خود فوق العاده هستند اما لزوماً تمایلی به توسعه ایده ها ندارند. آنها ترجیح می دهند تنها رابط ها را طراحی و توسعه دهند.
اگر می خواهید یک طراح UX شوید که در تحقیقات UX و طراحی UI به همان اندازه خوب باشد، در نهایت با افراد بیشتری از بخش های مختلف ملاقات خواهید کرد و بیشتر روی ایده ها کار خواهید کرد تا پیکسل پرفکت. این مسیر شغلی تدریجی است که در بین طراحان ارشد می بینیم.
پایان مقاله
منبع:
https://www.bonanza-studios.com/blog/7-key-differences-between-a-junior-designer-vs-senior-designer-in-ux