مدتی است که اصطلاح تفکر طراحی (Design Thinking) در اکوسیستم استارتاپی باب شده است، حتی به غلط!!! .... اینقدر داره همه جا استفاده میشه که به زودی یه مفهوم دم دستی و بی معنی میشه!
به عللی بر آن شدم تا تعاریف کامل تر و حتی درست تر را از نگاه یک طراح(خودم!) و جامعه طراحی هم ارائه دهم... امیدوارم هرچه زودتر یکعدد شتابدهنده این صفحه را دیده و مرا برای یک ارائه یا ورکشاپ دعوت نمایند:دی چراکه بکارگیری تفکر طراحی، موجب حذف ایده های ناکارآمد در مراحل اولیه و شناسایی ایده/ بازارهای جدید و خلق مزیت های رقابتی و کاهش ضریب شکست خواهد شد... میدونم کلیشه ای گفتم اما واقعا این اتفاق میفته!
فارغ از اینکه داریم راجع کدام یکی از انواع مدلهای پیشنهاد شده براون، دیزاین اسکول استنفورد، آی دی ای او، کومار، ... صحبت میکنیم میشود موادر زیر را به عنوان بیس در نظر گرفت:
نوعی شیوه تفکر(mindset) کل نگر / جزیی نگر (توامان) است برای حل هرنوع مساله و ایجاد نوآوری
مبتنی بر تحلیل بازار، بررسی کاربر، چرخه های تکرار مداوم، و فیدبک گرفتن از نمونه های اولیه است
دارای سه بخش کلی: متدها، بینش ها، فعالیت ها
روشی کیفی است. اما به معنی کم ارزشی در مقابل داده های کمی نیست!
هزینه بر و زمان بر است، اما می ارزد!
اجرای آن نیازمند تغییر فرهنگ سازمانی و پذیرا بودن است...
آهای مهندس! واسه شمام قابل استفاده است! بیا ناسا را ببین!
تعریف مساله
بررسی بازار
بررسی کاربر
ایده دهی
تحلیل و غربال ایده ها
نمونه سازی، فیدبک گرفتن، توسعه ایده
لوووووووپ(همگرایی و واگرایی)
اما تفاوت نگاه من از پست بعدی شروع میشه!