زهرا انصاری زاده
زهرا انصاری زاده
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

چالش نوشتن

واژه‌ی روز: «زنده»


بعد از دو هفته هنوز زنده بود. مامان گفته بود: جوجه‌های رنگی زود می‌میرن، چون مامان ندارن.

اما جوجه‌ی من هنوز داشت آب و دان می‌خورد. روزها هرچه پیدا می‌کردم برایش می‌ریختم از دانه‌های برنج ته سفره، از نان خشک‌هایی که به سختی در هاون می‌کوبیدم، گاهی هم ماکارونی یا آشغال سبزی‌های داخل سطل زباله.

همسایه مان می‌گفت:« من خوب بهش می‌رسم.» من هم نظرم همین است. غذایش را که خوب می‌خورد شب‌ها قفسش را کنار خودم می‌گذارم و با او حرف می‌زنم تا بخوابد، او هم یکسره و آهسته جیک‌جیک کنان جوابم را می‌دهد. دیروز خیلی بو می‌داد فهمیدم باید حمامش کنم، شیر آب را باز کردم و شیلنگ را رویش گرفتم. خیس که شد تازه فهمیدم چقدر لاغر است. حوله آشپزخانه را دورش گرفتم و سعی کردم خشک‌ش کنم که مامان رسید. با چشم‌های گرد شده گفت:« داری چکار می‌کنی؟ حیوون زبون بسته داره می‌لرزه!» اما مگر مامان جوجه‌ها، بچه‌هایشان را حمام نمی‌برند؟! من فقط خواستم مادرش باشم...!؟


آب
✍️نویسنده/مربی/مدرس/معلم.?«نویسندگی خلاق/داستان نویسی/انشانگارش»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید