زهرا انصاری زاده·۱ سال پیشخسارت قلم«دلم میخواهد بنویسم... ساعتهای متوالی...روزها، پشت هم...آنقدر که ذهنم خالی شود و برای یک خطایدهی ناب ناچار شوم پیاده سنگفرش خیابان ها ر…
زهرا انصاری زاده·۱ سال پیشنیمهشب های نوشتنی«نشستهام..خیره به برگهای پرحرف کتاب.میخوانَدَم...من نیز.اما پیشتر، شوق نوشتن از دریچههای قلبم میجوشد.همانگونه که واژهها از پس پردهها…
زهرا انصاری زاده·۱ سال پیشعطر خاطره«بیرون از اینجا، آفتاب از لابهلای برگها سرک میکشد. منتظر است تا پهن شود روی فرش یادگار مادربزرگ...تار پودش را نفس بکشد، شاید گلهای خشک…
زهرا انصاری زاده·۱ سال پیشدلی بنویس..❤️دلی بنویس❤️خواندنم که نمیآید، اما نوشتن همیشه می آید. انگار جویباریست که جوشش آن دست خودم نیست. خواندن را هم دوست دارم اما نه آواز خواند…
زهرا انصاری زاده·۱ سال پیشهیس..فقط گوش کن!درختان جنگلی خوب گوش کن!چه میشنوی؟! من صدای سکوت، صدای هرم گرمایی که میان شاخ و برگ درختان میلغزند، صدای پچپچ برگها را میشنوم...روی تخ…