این پست حاوی یک درخت است.
همه ی ما بارها و بارها شنیدیم و خوندیم و آگاهیم به اهمیت حفاظت از محیط زیست و منابع زمین. اما تا وقتی ازش فاصله گرفتیم و گم شدیم در هیاهوی زندگی مدرن، نمیتونیم اونقدرها که باید جدی بگیریمش. انگار فراموش میکنیم وجود و جایگاهش رو. انگار وقتی از طبیعت دوریم و نمیبینیمش ناخودآگاه اهمیتاش رو هم نادیده میگیریم و باورمون نمیشه مراقبت کردن و توجه به حفظ این سیارهی آبی چقدر میتونه حیاتی و مهم باشه. انگار متوجه اینهمه بخشش از سمت اون و انبوه بیمهری ها از سمت خودمون - به عنوان بشر متمدن - نیستیم.
کافیه کمی درنگ کنیم. کافیه کمی بهش نزدیک بشیم. حرف طبیعت رو باید از زبان خودش شنید. باید بهش نزدیک شد، باید اون رو دید، باید لمسش کرد، باید سکوت کرد و شنید.
طبیعت حرف های زیادی برای گفتن داره که کلمات و زبان های بشری براش کافی نیستن. طبیعت زبان مشترکی داره که بهجای صحبت کردن دربارش، دعوتتون میکنم به شنیدن بخشی از اون به زبان خودش. این صدا رو خاموش نکنیم!