ویرگول
ورودثبت نام
آراد جمشیدی
آراد جمشیدی
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

و اندامش آن‌چنان در هم مختصر شده‌ست که مرگ، مرگ، مرگ.

به اصطلاح ریاضی: صفر:
یا چیزی نزدیک به هیچ:

با لمس شروع می‌شود. لمسِ تن. لمسِ دست‌ها. لمسِ نخواستن، و بعد، شاید بخوام. لمسِ پوست ِظریفِ تن. لمسِ اینجا رو نه، قلقکم میاد. لمسِ استخوان‌ها، زیر پوست. شماره ندارند. هربار از نو انگشت‌ها در شیارهای سینه گیر می‌کنند. لمسِ لب‌ها که می‌گویند خیلی لاغرم نه؟ لمسِ این‌جا دراز بکش آهو. لمسِ تیزی لبه‌ی ناخن بر پوست بازو. آتشم باش. آتشم باش. لمسِ زبانه کشیدن. لمسِ صدا بی‌ آن‌که شنیده شود. لمسِ صدا فقط برای گفته شدن. لمسِ ترجمه‌ی نفس‌ها، به زبانِ لامسه. با خطِ انگشت‌ها. لمسِ گفتنِ می‌ترسم. لمسِ گفتنِ نترس، نترس. لمسِ نفس‌نفس زدن. لمسِ فقط ببوس، مهم نیست کجا. تو قشنگی آهو. لمسِ یک نفسِ عمیق. لمسِ تپش‌های تندِ سینه، زیرِ پوست. لمسِ چنگ انداختن. لمسِ آتش شدن. لمسِ آتش گرفتن. ادامه بده. لمسِ صدای کشیده شدنِ پوست بر پوست. لمسِ ساییده شدن. لمسِ تاریکی بر پوست. لمسِ جستجوی تن، بی‌نیاز به نور. لمسِ هوای سنگین اتاق. لمسِ فشردن و فشرده شدن. لمسِ تکان‌تکان خوردن. لمسِ تکان‌تکان دادن چیزی در چیزی. لمسِ فشردن دندان در گوشت. دندان روی استخوان. آروم‌تر. لمسِ نشنیده گرفتن. لمسِ وزنی که می‌کوبد. لمسِ وزنی که کوبیده می‌شود. لمسِ ناله‌ها، در گوش. لمسِ نفس‌ها، بر پوست. لمسِ گشادی حدقه‌ی چشم‌ها، در تاریکی. لمسِ انگشت‌هایی که چنگ می‌زنند، در تاریکی. لمسِ لب‌هایی که تشنه‌اند، جستجو می‌کنند، در تاریکی. لمسِ گفتنِ چیزی نمانده. لمسِ بریده‌بریده شدن نفس‌ها. لمسِ شنیدنِ اِ، دا، مه‌، بده. لمسِ تکان نخوردن. لمسِ آه عمیق. لمسِ سر بریدن آن مرغ وحشی و خونی که .‌.. لمسِ جاری شدن. لمسِ مجرا شدن. لمسِ شل شدن چیزی در چیزی. لمسِ گیر کردن چیزی در چیزی، بی آن‌که بخواهد درآید: انگشت‌ها لای موها: سر در قوس گردن: زبان توی دهان. لمسِ خواستنِ دوباره‌ی لمس‌شدن. لمسِ گاییده شدن به زبان ادبی. لمسِ برهنگی در تاریکی. لمسِ تنی که جستجو می‌کند. لمس‌ِ تنی که کشف می‌شود. لمسِ دوباره‌ی همان آدم‌ها. لمسِ دوباره‌ی همان سوراخ‌ها. لمسِ دوباره‌ی همان تاریکی. لمسِ گفتنِ کجایی؟ لمسِ گفتنِ همینجام. لمسِ گفتنِ می‌ترسم، می‌ترسم‌، می‌ترسم.

آنچه نوشته‌ام، نوشته‌ام.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید