ویرگول
ورودثبت نام
آرام توانا
آرام توانا
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

دلم میخواد مرموز بمونم

اینستامو پاک کردم با دوست چند سالم قطع رابطه کردم به خاطر اینکه از آدما میترسم از نزدیک شدن به آدما میترسم از زبونشون میترسم . دلم میخواد هیچکس سر از کارم در نیاره به خصوص آدمای فضول و حراف اطرافم دلم میخواد آنقدر منو نبینن و صدایی ازم نشنون که فراموشم کنن و روز به آرزوم میرسم من میرم از این شهرو دیار آنقدر دور میشم که شاید خودمم خودمو فراموش کنم که کی بودم کی شدمو کجا بودم

واقعا خستم از بعضی آدما و افکارشون خستم کاش بشه ندیدشون کاش میشد هزاران هزار کیلومتر ازشون فاصله گرفت کاش میشد فراموشت کنن کاش بشه فراموششون کنی

گاهی یو تصمیم آدما به قهقرا میبره گاهی یک تصمیم آدمو ،فکرشو، دنیاشون بزرگ میکنه

نمیدونم چرا اینقدر دلم نق داره نمیدونم چمه دنبال چیزی هستم که خودمم نمیدونم چیه

نمیدونم چجوری بهش میرسم فقط میخوام سرمو گرم کنم تا فکر نکنم دلم میخواد با هیچکدوم از آدمای اطرافم صحبت نکنم حوصلشونو ندارم نه اونا منو می‌فهمن نه من اونا رو

حوصله رعایت ادابو ندارم میخوام رها باشم رهای رها به قولی از هفت دولت آزاد

حوصله اینکه فکر کنم فلان کس چی گفت یا چی فکر میکنه یا چه توقعی داره رو ندارم خیلی خستم خیلی

قطع رابطه
علاقمند به نویسندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید