ویرگول
ورودثبت نام
arashinoapam
arashinoapam
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

تلفيزيون!

قبلنا كه تازه به بازار آمده بود، بهش مي گفتند جعبه ي جادو. چقدر برازنده اش هست اين اسم. كل ملت را سر كار مي گذارد و جادو مي كند. اگر قبول داشته باشيم كه تمامي كانالها به نوعي وابسته به يك گروه يا طرز فكر خاص هستند، مي فهميم كه ما مي نشينيم برنامه هايي نگاه مي كنيم كه آنها ميخواهند ببينيم. در واقع هر چيزي ميخواهند ما ببينيم را بهمان نشان مي دهند، نه ان چيزي كه برايت مفيد است يا دوست داري بداني و ببيني. خوراك برنامه ها همان چيزهايي است كه نهادهاي صاحب قدرت مي خواهند نشانتان بدهند و همان چيزهايي است كه نمي خواهند نشان دهند. آن وقت كل ملت مي نشينند و نگاه مي كنند و باور مي كنند و نقل قول مي كنند و دست آخر در ضمير ناخودآگاهشان جا خوش مي كند. ديگر با بيل و كلنگ هم نمي تواني اين ذهنيت تشكيل شده در ضميرش را سر و شكل تازه اي دهي.

اينجوري است كه در جامعه، ما با يك مشت بي فكر طرف حساب مي شويم. كساني كه خودشان فكر نمي كنند، بلكه كس ديگري با برنامه هايش برايشان فكر درست مي كنند. هلو بپر برو ته گلو. اين ملت در مقابل فكر كردن از خودشان مقاومت شاياني نشان مي دهند. فاجعه جايي است كه دوستان فكر مي كنند كه اين افكار مال خودشان است و در نتيجه ي كلي تفكر عميق به اين نتايج كه همان نتايج برنامه ساز است رسيده اند. هنر برنامه ساز اينجا به نقطه ي اوج خودش مي رسد.

البته به شما القا مي كنند كه حق انتخاب در آخر در دستان شماست. شما مي توانيد كانال ها را بالا پايين كرده و هر آنچه دوست داريد ببينيد، وليكن از منوي از پيش تعيين شده ي ما. تو هم خوشحال و مسرور كه بله ديگر. من با انتخابم چيزهايي را مي بينم كه دوست دارم. غافل از اينكه برنامه ساز علائقت را هم شكل داده است و خودت خبر نداري. در واقع اين تو نيستي كه انتخاب مي كني. تو از مدتها قبل انتخاب شدي تا در اين دام بي سر و ته دست و پاي خوشايند بزني. دست و پايي كه خودت فكر مي كني در دام نيستي و داري مي رقصي و حال مي كني. تو انتخاب شدي برادر يا خواهر من!

در كشورهاي پيشرفته به لحاظ شعور اجتماعي كه تعدادشان از انگشتان دست به زور بيشتر مي شود، جامعه به اين نتيجه رسيده است كه براي يادگيري و بهتر زندگي كردن دست روي زانوي خودش بگذارد و محتاج ساختن تفكراتش توسط ديگري نباشد. آلمان، سوئد، فنلاند، نروژ، دانمارك، سوييس، هلند، بلژيك، ژاپن و استراليا، ده كشوريست كه من مردمانش را قبول دارم. اتريش، ايسلند، لوكزامبورگ، فرانسه، اسپانيا، پرتقال و ايتاليا در رتبه هاي بعدي هستند. كانادا، سنگاپور، هنگ كنگ، انگليس، ايرلند و اسكاتلند بعد از بقيه. وجه مشترك اين جوامع، ميزان مطالعه و كتاب خواندشان است. به شدت كتاب مي خوانند. شده است عادت هميشگي و روزانه شان. با هر كتاب دوباره زندگي مي كنند و راههاي مختلف زيستن را ياد مي گيرند. نگرششان به سپري كردن عمر، خوشبختي، سعادت و كامروايي عوض مي شود و كس ديگري برايشان تعيين نمي كند و نمي تواند بكند. جوري مي شود كه نظام حكومتي شان براي اينكه جلوي مردمان خودش كم نياورد، خودش را با مردمش تطبيق مي دهد.

تلويزيونزندگيديدگاهداستانروانشناسي
در حال نگهداری از آرامش به صورت سفت!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید